part40
شب
ا/ت: زن عمو خیلی خوشگذشت
رانا: میتونیم هفته یه بار باهم بریم ولی موهات خوشگل شدند پایینش قرمز کردی بهت میاد
ا/ت: واقعا
رانا: اره عزیزم بریم داخل
رفتیم داخل خونه
رانا: ما اومدیم
جونسو: خوشگل خانما اومدن
ا/ت: سلام
جونسو: سلام چقدر تغییر کردی موهات خیلی خوشگل شده
ا/ت: ممنون
رفتم تو اتاقم و تو اینه به خودم نگاه کردم
ا/ت: ا/ت الان وقت زندگیه دیگه کافه رفتند و درس خوندن تمام الان دیگه میخوام لذت ببرم و برم به دنبال ارزوهام
تق تق تق
تهیان:میشه بیام داخل
ا/ت: بیا
تهیان: دختر عمو میای باهم فیلم ببینیم
ا/ت: فیلم ببینیم؟ البته باشه ببینیم تهیونگ نمیاد
تهیان: بهش گفتم گفت نه میخواد بخوابه فردا میخواد بره شرکت
ا/ت: تو نمیری؟
تهیان: نه باید دَرست تموم بشه تا بری
ا/ت: اها کجا فیلم ببینیم؟
تهیان: تو اتاق من ببینیم
ا/ت: اهمم باشه صبر کن من لباس خوابمو بپوشم میام
تهیان: باشه و اینکه من خوراکی هام تموم شده رفتم از خوراکی های تهیونگ دزدیدم
ا/ت: کار خوبی کردی بریم ببینیم
تهیان: سریع بیا
فردا
تهیونگ
از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم
امروز دیر از خواب بیدار شدم وقت نمیکنم صبحونه بخورم خواستم برم از خوراکی هام بردارم
تهیونگ: تهیان من تورو میکشم
سریع لباس پوشیدم و رفتم تو اتاق تهیان
تهیان رو تختش بود ا/ت هم رو کاناپه ی اتاقش خوابیده بود
تهیونگ: دیوونه پتو هم نداده به دختره
رفتم یه پتو از اتاق خودم اوردم و گذاشتم روی ا/ت
و سریع رفتم شرکت
چند ساعت بعد
ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم
ا/ت: وایی چقدر دیشب خوب بود
رانا: بیدار شدی بیا صبحونه بخور
ا/ت: تهیونگ کجاست؟
رانا: رفته شرکت
ا/ت: صبحونه خورده
رانا: نه اینروزا عجله داره از خوراکی های تو اتاقش با خودش میبره
ا/ت: خوراکی های تو اتاقش؟
رانا: اره
🧠: هیون:خوراکی هام تموم شده رفتم از خوراکی های تهیونگ دزدیدم
ا/ت: زن عمو من چیزی نمیخوام باید برم جایی
رانا: خب یه چیزی بخور
ا/ت: میرم خودم بیرون یه چیزی میخورم
رانا: باشه عزیزم مراقب خودت باش
یک ساعت بعد
من الان تهیونگ کجا پیدا کنم؟
رفتم دفتر بابام
منشی: خانم کجا؟
ا/ت: اومدم بابامو ببینم
منشی: الان جلسه دارند
ا/ت: خب شما نمیدونید کیم تهیونگ کجاست؟
منشی: داخل جلسه هستند
ا/ت: دفترش کجاست؟
منشی: اونجا
ا/ت: ممنون
منشی: باید ازقبل باهاشون هماهنگ کنم
ا/ت: من دخترعموشم نیاز نیست
رفتم تو اتاق تهیونگ
منتظرش بودم
تهیونگ
رفتم داخل دفترم دیدم یه دختره داخل دفترم هست و سرش گذاشته رو میز خوابیده موهاش جلوی صورتش بود
تهیونگ: خانم
رفتم نزدیکش موهاشو کنار زدم
تهیونگ: ا/ت
اینجا چیکار میکنه
تهیونگ: کیم ا/ت
ا/ت: میخوام بخوابم ولم کن
تهیونگ: اینجا؟
ا/ت: تهیونگ
#فیک
ا/ت: زن عمو خیلی خوشگذشت
رانا: میتونیم هفته یه بار باهم بریم ولی موهات خوشگل شدند پایینش قرمز کردی بهت میاد
ا/ت: واقعا
رانا: اره عزیزم بریم داخل
رفتیم داخل خونه
رانا: ما اومدیم
جونسو: خوشگل خانما اومدن
ا/ت: سلام
جونسو: سلام چقدر تغییر کردی موهات خیلی خوشگل شده
ا/ت: ممنون
رفتم تو اتاقم و تو اینه به خودم نگاه کردم
ا/ت: ا/ت الان وقت زندگیه دیگه کافه رفتند و درس خوندن تمام الان دیگه میخوام لذت ببرم و برم به دنبال ارزوهام
تق تق تق
تهیان:میشه بیام داخل
ا/ت: بیا
تهیان: دختر عمو میای باهم فیلم ببینیم
ا/ت: فیلم ببینیم؟ البته باشه ببینیم تهیونگ نمیاد
تهیان: بهش گفتم گفت نه میخواد بخوابه فردا میخواد بره شرکت
ا/ت: تو نمیری؟
تهیان: نه باید دَرست تموم بشه تا بری
ا/ت: اها کجا فیلم ببینیم؟
تهیان: تو اتاق من ببینیم
ا/ت: اهمم باشه صبر کن من لباس خوابمو بپوشم میام
تهیان: باشه و اینکه من خوراکی هام تموم شده رفتم از خوراکی های تهیونگ دزدیدم
ا/ت: کار خوبی کردی بریم ببینیم
تهیان: سریع بیا
فردا
تهیونگ
از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم
امروز دیر از خواب بیدار شدم وقت نمیکنم صبحونه بخورم خواستم برم از خوراکی هام بردارم
تهیونگ: تهیان من تورو میکشم
سریع لباس پوشیدم و رفتم تو اتاق تهیان
تهیان رو تختش بود ا/ت هم رو کاناپه ی اتاقش خوابیده بود
تهیونگ: دیوونه پتو هم نداده به دختره
رفتم یه پتو از اتاق خودم اوردم و گذاشتم روی ا/ت
و سریع رفتم شرکت
چند ساعت بعد
ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم
ا/ت: وایی چقدر دیشب خوب بود
رانا: بیدار شدی بیا صبحونه بخور
ا/ت: تهیونگ کجاست؟
رانا: رفته شرکت
ا/ت: صبحونه خورده
رانا: نه اینروزا عجله داره از خوراکی های تو اتاقش با خودش میبره
ا/ت: خوراکی های تو اتاقش؟
رانا: اره
🧠: هیون:خوراکی هام تموم شده رفتم از خوراکی های تهیونگ دزدیدم
ا/ت: زن عمو من چیزی نمیخوام باید برم جایی
رانا: خب یه چیزی بخور
ا/ت: میرم خودم بیرون یه چیزی میخورم
رانا: باشه عزیزم مراقب خودت باش
یک ساعت بعد
من الان تهیونگ کجا پیدا کنم؟
رفتم دفتر بابام
منشی: خانم کجا؟
ا/ت: اومدم بابامو ببینم
منشی: الان جلسه دارند
ا/ت: خب شما نمیدونید کیم تهیونگ کجاست؟
منشی: داخل جلسه هستند
ا/ت: دفترش کجاست؟
منشی: اونجا
ا/ت: ممنون
منشی: باید ازقبل باهاشون هماهنگ کنم
ا/ت: من دخترعموشم نیاز نیست
رفتم تو اتاق تهیونگ
منتظرش بودم
تهیونگ
رفتم داخل دفترم دیدم یه دختره داخل دفترم هست و سرش گذاشته رو میز خوابیده موهاش جلوی صورتش بود
تهیونگ: خانم
رفتم نزدیکش موهاشو کنار زدم
تهیونگ: ا/ت
اینجا چیکار میکنه
تهیونگ: کیم ا/ت
ا/ت: میخوام بخوابم ولم کن
تهیونگ: اینجا؟
ا/ت: تهیونگ
#فیک
- ۴۲.۲k
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط