پارت206
#پارت206
از ساختمان بیرون زد و به طرف خانه ی پدری اش راه افتاد.
بین راه مدام به این فکر میکرد که هر طور شده بحثِ مهری را پیش بکشد.
بد نبود حداقل مادرش در جریان علاقه اش باشد.
مخصوصا الان که میدانست ، بحثِ ازدواج و تشکیل خانواده دادنش بسیار داغِ داغ است.
...
دکمه ی آیفون را فشرد منتظر ماند که در را باز کنند.
با باز شدنِ در مادرش را دیدکه با آغوش باز طول حیاط را برای به آغوش کشیدنش ، طی میکند.
قدم تند کرد ، خم شد و مادرش را به آغوش کشید.
_الهی دورِ قدو بالات بگردم مادر !
الهی قربونت برم مامان !
فدای پسرِ با غیرتم بشم من !!!
روزبه نفسِ عمیقی کشید.
_دور از جونت مامان !
چه قد دلم برات تنگ شده بود.
فاطمه با اعتراض پازمین کوبید و گفت :
_ماماااااان باز شما کشتار جمعی راه انداختی؟!
...
از ساختمان بیرون زد و به طرف خانه ی پدری اش راه افتاد.
بین راه مدام به این فکر میکرد که هر طور شده بحثِ مهری را پیش بکشد.
بد نبود حداقل مادرش در جریان علاقه اش باشد.
مخصوصا الان که میدانست ، بحثِ ازدواج و تشکیل خانواده دادنش بسیار داغِ داغ است.
...
دکمه ی آیفون را فشرد منتظر ماند که در را باز کنند.
با باز شدنِ در مادرش را دیدکه با آغوش باز طول حیاط را برای به آغوش کشیدنش ، طی میکند.
قدم تند کرد ، خم شد و مادرش را به آغوش کشید.
_الهی دورِ قدو بالات بگردم مادر !
الهی قربونت برم مامان !
فدای پسرِ با غیرتم بشم من !!!
روزبه نفسِ عمیقی کشید.
_دور از جونت مامان !
چه قد دلم برات تنگ شده بود.
فاطمه با اعتراض پازمین کوبید و گفت :
_ماماااااان باز شما کشتار جمعی راه انداختی؟!
...
۶۰۰
۲۵ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.