اهوی من
اهوی من
پارت ۱۰۷
اهو: حتما خسته ای تا تو لباس هاتو عوض میکنی من برات چای و خون بریزم
اراد: اره خیلی خسته ام برامچای بریزی ممنون میشم
نویسنده: خیانت برای رمان خوبه😂
(اهو)
اراد چایشو خورد خوابید موقع نهار هم همش سرش تو گوشی بود و اصلا به من توجه نمکرد ولی خب منم زیاد حساسیت نشون نمدادم ک یک وقت ازم دل زده بشه یا خسته شب هم زود خوابید و اصلا بغلمم نکرد ازش ناراحتم بودم صبح شد ک بیدار شدم دیدم نیستش
(اراد)
نمدونم ولی این ستاره بدجور منو تسخیر خودش کرده بود فکرش از ذهنم بیروننمرفت صبح قبل از سرکار بلند شدم به خونش رفتم و یک دست گل گرفتم کلید خونشو بهم اون شب داد بود که رفتم داخل خونه ک خواب بود از پشت بغلش کردم موهاشو نوازش بار از صورتش کنار زدم
اراد: ستاره کوچلوم من امدمنمخوایی بیدار بشی
ستاره: نه نمخوام باهات قهرم
اراد: چرا قشنگم باهام قهری چیکارت کردم مگه
ستاره: چرا جواب تلفن هامو نمیدی
اراد: چون اهو شک میکنه
ستاره: اهو با من حالا امروز میایی بریم بیرون
اراد: چرا ک نه اول پاشو یک صبحانه بهم بده صبحانه نخوردم اهو خواب بود بلند شدم
ستاره: اگه بلند شد دید تو نیستی چی
اراد: اون ساده تر از اونی ک فکرشو میکنی ستاره تو باید بهش نزدیک بشی ک یک وقت شک نکنه باشه عشقم؟
ستاره: باشه بیبی
(اهو)
صبح بیدار شدم ک بازم دیدم اراد نیست وقت دکتر داشتم ولی هرچی به اراد زنگ میزدم جواب نمداد با غزل رفتیم دکتر سونگرافی میخواستم بیبینم بچم چیه ک گفتن پسره دلم میخواست اراد پیشم بود ولی خب جوابمو نداد
پارت ۱۰۷
اهو: حتما خسته ای تا تو لباس هاتو عوض میکنی من برات چای و خون بریزم
اراد: اره خیلی خسته ام برامچای بریزی ممنون میشم
نویسنده: خیانت برای رمان خوبه😂
(اهو)
اراد چایشو خورد خوابید موقع نهار هم همش سرش تو گوشی بود و اصلا به من توجه نمکرد ولی خب منم زیاد حساسیت نشون نمدادم ک یک وقت ازم دل زده بشه یا خسته شب هم زود خوابید و اصلا بغلمم نکرد ازش ناراحتم بودم صبح شد ک بیدار شدم دیدم نیستش
(اراد)
نمدونم ولی این ستاره بدجور منو تسخیر خودش کرده بود فکرش از ذهنم بیروننمرفت صبح قبل از سرکار بلند شدم به خونش رفتم و یک دست گل گرفتم کلید خونشو بهم اون شب داد بود که رفتم داخل خونه ک خواب بود از پشت بغلش کردم موهاشو نوازش بار از صورتش کنار زدم
اراد: ستاره کوچلوم من امدمنمخوایی بیدار بشی
ستاره: نه نمخوام باهات قهرم
اراد: چرا قشنگم باهام قهری چیکارت کردم مگه
ستاره: چرا جواب تلفن هامو نمیدی
اراد: چون اهو شک میکنه
ستاره: اهو با من حالا امروز میایی بریم بیرون
اراد: چرا ک نه اول پاشو یک صبحانه بهم بده صبحانه نخوردم اهو خواب بود بلند شدم
ستاره: اگه بلند شد دید تو نیستی چی
اراد: اون ساده تر از اونی ک فکرشو میکنی ستاره تو باید بهش نزدیک بشی ک یک وقت شک نکنه باشه عشقم؟
ستاره: باشه بیبی
(اهو)
صبح بیدار شدم ک بازم دیدم اراد نیست وقت دکتر داشتم ولی هرچی به اراد زنگ میزدم جواب نمداد با غزل رفتیم دکتر سونگرافی میخواستم بیبینم بچم چیه ک گفتن پسره دلم میخواست اراد پیشم بود ولی خب جوابمو نداد
۱.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.