پارت دوم؟
پارت دوم؟
جین با لبخند مرموزی که روی لبش داشت زمزمه کرد: بیا ثابت کنم!!
بی هوا لب هاش رو روی لب هات گذاشت و شروع به بوسیدنت کرد
از گوشه چشم میتونستی چشم های عصبیِ تهیونگو ببینی..که نشونه خوبی نبود..!
تهیونگ کم عصبی میشد..ولی وقتی عصبی میشد هیچی جلودارش نبود! حتی بهترین دوستش!
مشت محکمی از طرف تهیونگ به شونه جین برخورد کرد تا جین از هپروت بیرون بیاد
آخ بلندی از طرف جین شنیده شد و ناخودآگاه به سمت تهیونگ برگشت: چیه الان چته؟؟ چرا زدی تو دستم؟؟ مشکلی داری الان!؟ مریضی؟ روانی!!
یقه سفید رنگ لباس جین توی مشت های تهیونگ چروک شد و صدای تهیونگ توی گوش های جین و ا.ت زنگ زد: منظورت چیه احمق!؟ تو..تو داری به دوستیِ خودت و ا.ت خیانت میکنی! چطور دلت میاد منو از. ا.ت دور کنی!؟
مشت جین به سمت صورت تهیونگ حملهور شد و با صدای ا.ت توی هوا معلق موند: جیننن..تهیونگاا..بسههه.
دست های تهیونگ و جین یقه های همدیگه رو ول کردن و به طرف ا.ت برگشتن
تهیونگ موهاشو بالا داد و خطاب به جین صحبت کرد: اون منو انتخاب میکنه!
لبخند ساده ایی روی یه طرف لب های جین قرار گرفت و جواب داد: اون تورو انتخاب میکنه!؟ اره ا.ت!؟ کدوم؟ من.... یا تهیونگ؟
و ا.ت ایی که بین بهترین دوست چند سالش..و بهترین همکلاسیش مونده بود!
احساس چند سالش به جین؟ یا علاقه دوستانش به تهیونگ؟؟
سرت رو پایین انداختی و با شرمندگی تمام به سمت جین رفتی: شرمنده تهیونگا..ولی...من..جین رو انتخاب میکنم!!
نگاه پر از غرور جین به چشم های تهیونگ افتاد که صدای تهیونگ شنیده شد: اوه..که اینطور..مرسی ا.ت شی..عاشقتم..من میرم..مراقب خودت باش..
صدای رفتن تهیونگ برای همیشه توی گوشت پیچید..ولی هیچ راه برگشتی نداشت!!
بلوبریز نظرتون.؟
لایک و کامنت یادت نره بلوبریم
جین با لبخند مرموزی که روی لبش داشت زمزمه کرد: بیا ثابت کنم!!
بی هوا لب هاش رو روی لب هات گذاشت و شروع به بوسیدنت کرد
از گوشه چشم میتونستی چشم های عصبیِ تهیونگو ببینی..که نشونه خوبی نبود..!
تهیونگ کم عصبی میشد..ولی وقتی عصبی میشد هیچی جلودارش نبود! حتی بهترین دوستش!
مشت محکمی از طرف تهیونگ به شونه جین برخورد کرد تا جین از هپروت بیرون بیاد
آخ بلندی از طرف جین شنیده شد و ناخودآگاه به سمت تهیونگ برگشت: چیه الان چته؟؟ چرا زدی تو دستم؟؟ مشکلی داری الان!؟ مریضی؟ روانی!!
یقه سفید رنگ لباس جین توی مشت های تهیونگ چروک شد و صدای تهیونگ توی گوش های جین و ا.ت زنگ زد: منظورت چیه احمق!؟ تو..تو داری به دوستیِ خودت و ا.ت خیانت میکنی! چطور دلت میاد منو از. ا.ت دور کنی!؟
مشت جین به سمت صورت تهیونگ حملهور شد و با صدای ا.ت توی هوا معلق موند: جیننن..تهیونگاا..بسههه.
دست های تهیونگ و جین یقه های همدیگه رو ول کردن و به طرف ا.ت برگشتن
تهیونگ موهاشو بالا داد و خطاب به جین صحبت کرد: اون منو انتخاب میکنه!
لبخند ساده ایی روی یه طرف لب های جین قرار گرفت و جواب داد: اون تورو انتخاب میکنه!؟ اره ا.ت!؟ کدوم؟ من.... یا تهیونگ؟
و ا.ت ایی که بین بهترین دوست چند سالش..و بهترین همکلاسیش مونده بود!
احساس چند سالش به جین؟ یا علاقه دوستانش به تهیونگ؟؟
سرت رو پایین انداختی و با شرمندگی تمام به سمت جین رفتی: شرمنده تهیونگا..ولی...من..جین رو انتخاب میکنم!!
نگاه پر از غرور جین به چشم های تهیونگ افتاد که صدای تهیونگ شنیده شد: اوه..که اینطور..مرسی ا.ت شی..عاشقتم..من میرم..مراقب خودت باش..
صدای رفتن تهیونگ برای همیشه توی گوشت پیچید..ولی هیچ راه برگشتی نداشت!!
بلوبریز نظرتون.؟
لایک و کامنت یادت نره بلوبریم
۳۴.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.