دوپارتی جدید!؟؟
دوپارتی جدید!؟؟
صدای قطرات بارون که روی پنجره میخورد توی کل کلاس پیچیده بود
شنیدن صدای بارونِ عصر یکی از بهترین حس ها برای تو بهترین دوستت «جین» بود
و البته دوستِ چندین ساله جین..که تهیونگ بود..یکمی شیطون ولی با احساس!
میزتون کنار پنجره بود و با جین به صدای چکیدن قطرات بارون گوش میدادین
هرچند صدای حال بهم زنِ استادتون «اقای جیمز» هر چند دقیقه یک بار تمرکزتون رو بهم میزد ولی صدای بارون قوی تر از صدای استاد بود!
صدای استاد دوباره بلند شد: جانگ ا.ت و کیم سوکجیننن! شما دوتا تنتون میخاره؟ خیلی هوس اخراج شدن کردین نه؟؟ مسخره ها.. درس امروزمون برعکس همیشه خیلی سخته..این مبحث از ریاضی همیشه برای تمامی سال ها مشکل بوده! تو همه امتحانات از این فصل میاد!
صدای سوکجین حرف های بی در و پیکر استاد رو قطع کرد: شرمنده آقای جیمز...ولی ریاضی همیشه همینقدر سخت و مسخرس! بازم ببخشید.!!
خط کش آهنی آقای جیمز روی میز کوبیده شد: کیم سوکجین و جانگ ا.ت جفتتون بیرون!!
به قیافه از خود راضی و بیخیال جین خیره شدی
دست جین دور مچت قرار گرفت و از خدا خواسته به سمت در کلاس رفت
توی چند قدمیِ در کلاس ایستاد و رو به استاد بلند صحبت کرد: راستی جیمز..سیبیلتون خیلی مسخرس..شبیه کلاه باب اسفنجیه!! خدا نگهدار!
و بعد از کلاس خارج شد
با قدم های محکم از پله ها پایین اومد و روی سکو نشست: مرتیکه دلقک عیش.
دستشو گرفتی و رو به روش ایستادی: الان ما رو بیرون کرد از کلاس. و دیگه نمیتونیم برگردیم..میدونی یعنی چی عزیزم؟؟ یعنی ریاضی امسال صفر شدیم..اگه هم دوباره تو کلاس راهمون بده..لج میکنه تا آخر سال..از من گفتن..حالا نمیشد بشینییی؟؟؟
قبل از اینکه جوابی از طرف جین بشنوی صدای سراسیمه تهیونگ توی راهرو پیچید: احمقا چیکار کردیننننن؟؟؟ جیننننن.؟ چرا رفتیی؟؟ چرا ا.ت رو بردییی؟؟ جین ا.ت میتونست کنار من بمونه..میدونی ازش خوب مراقبت میکردم! حس میکنم کنارت جای ا.ت امن نیست!!
همونطور که دست جین رو گرفته بودی..
دست های جین محکم شد و تورو به طرف خودش کشید
روی پاهاش جین نشستی و دست های جین دورت حلقه شد: نظرته دهنتو ببندی!؟ ا.ت جای...نه وایسا..پارتنرمه..و قطعا جاش پیش من امن تره! نه پیش تو!
متعجب به جین خیره شدی: جدی میگی الان؟؟!؟
صدای قطرات بارون که روی پنجره میخورد توی کل کلاس پیچیده بود
شنیدن صدای بارونِ عصر یکی از بهترین حس ها برای تو بهترین دوستت «جین» بود
و البته دوستِ چندین ساله جین..که تهیونگ بود..یکمی شیطون ولی با احساس!
میزتون کنار پنجره بود و با جین به صدای چکیدن قطرات بارون گوش میدادین
هرچند صدای حال بهم زنِ استادتون «اقای جیمز» هر چند دقیقه یک بار تمرکزتون رو بهم میزد ولی صدای بارون قوی تر از صدای استاد بود!
صدای استاد دوباره بلند شد: جانگ ا.ت و کیم سوکجیننن! شما دوتا تنتون میخاره؟ خیلی هوس اخراج شدن کردین نه؟؟ مسخره ها.. درس امروزمون برعکس همیشه خیلی سخته..این مبحث از ریاضی همیشه برای تمامی سال ها مشکل بوده! تو همه امتحانات از این فصل میاد!
صدای سوکجین حرف های بی در و پیکر استاد رو قطع کرد: شرمنده آقای جیمز...ولی ریاضی همیشه همینقدر سخت و مسخرس! بازم ببخشید.!!
خط کش آهنی آقای جیمز روی میز کوبیده شد: کیم سوکجین و جانگ ا.ت جفتتون بیرون!!
به قیافه از خود راضی و بیخیال جین خیره شدی
دست جین دور مچت قرار گرفت و از خدا خواسته به سمت در کلاس رفت
توی چند قدمیِ در کلاس ایستاد و رو به استاد بلند صحبت کرد: راستی جیمز..سیبیلتون خیلی مسخرس..شبیه کلاه باب اسفنجیه!! خدا نگهدار!
و بعد از کلاس خارج شد
با قدم های محکم از پله ها پایین اومد و روی سکو نشست: مرتیکه دلقک عیش.
دستشو گرفتی و رو به روش ایستادی: الان ما رو بیرون کرد از کلاس. و دیگه نمیتونیم برگردیم..میدونی یعنی چی عزیزم؟؟ یعنی ریاضی امسال صفر شدیم..اگه هم دوباره تو کلاس راهمون بده..لج میکنه تا آخر سال..از من گفتن..حالا نمیشد بشینییی؟؟؟
قبل از اینکه جوابی از طرف جین بشنوی صدای سراسیمه تهیونگ توی راهرو پیچید: احمقا چیکار کردیننننن؟؟؟ جیننننن.؟ چرا رفتیی؟؟ چرا ا.ت رو بردییی؟؟ جین ا.ت میتونست کنار من بمونه..میدونی ازش خوب مراقبت میکردم! حس میکنم کنارت جای ا.ت امن نیست!!
همونطور که دست جین رو گرفته بودی..
دست های جین محکم شد و تورو به طرف خودش کشید
روی پاهاش جین نشستی و دست های جین دورت حلقه شد: نظرته دهنتو ببندی!؟ ا.ت جای...نه وایسا..پارتنرمه..و قطعا جاش پیش من امن تره! نه پیش تو!
متعجب به جین خیره شدی: جدی میگی الان؟؟!؟
۲۶.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.