تک پارتی که دوپارتی شد
تک پارتی که دوپارتی شد
جدیدددددد
p1:
هندزفری رو توی گوشِت فشار دادی تا از صدا های اعصاب خورد کنِ داخل مترو فرار کنی..
همونطور که توی آهنگ گوش کردن غرق شده بودی متوجه ایستادن مترو شدی
نگاهی به اطرافت کردی و به چهره خودت توی شیشه نگاه کردی
احساس وارد شدن حجم عظیمی از آدمها داخل مترو عذاب بزرگی رو روی شونه هات پیاده کرد
یکی از کسایی که وارد مترو شده بود گیتار بزرگی روی شونهش داشت
بعد از کمی نگاه کردن بهش اشاره کردی: ببخشید..میتونید اینجا بشینین!
تشکر بزرگی کرد و بعد از نود درجه ادای احترام روی صندلی نشست
کمی بهش خیره شدی و توی ذهنت فرو رفتی«این همون پسریه که دو هفته پیش دیدمشش! تو مترو گیتار میزدد!!»
قبل از اینکه گیتارش رو از کاور بیرون بیاره یه سمتش برگشتی: ببخشید..میتونین..یه آهنگ درخواستی بزنین؟؟
با چشم های عسلی رنگش بهت خیره شد و در جواب حرف ادامه داد: البته..چه آهنگی؟
خنده کوچیکی روی لب هات نشست و با صدای ملایمی جواب دادی: آهنگ love story..! ممکنه؟؟
«البته» آرومی از طرفش شنیده شد و گیتارش رو بیرون آورد..
انگشت هاش رو روی آکورد ها تنظیم کرد و شروع به نواختن کرد
صدای ظریفی که از طرف نوازندگیش شنیده میشد روحت رو میبوسید
انگشت هاش رو با لطافت روی سیم ها میکشید و صدای دلنوازی از اونها بهت هدیه میداد..
چشم هات رو بستی و شروع به دلباختن به اون نُت ها کردی..
بعد از دقایقی آخرین نُت نواخته شد و با صدای دست زدن اطرافیان چشم هات رو باز کردی
به سمتش برگشتی و شروع به دست زدن کردی..
لبخند. دندون نمایی بهت نشون داد که فکر کردی شاید نشونه خوبیه!
همونطور که داشتی تشویقش میکردی دستات رو گرفت: یااا..انقد خجالتم نده..من فقط یه ملودی زدم..اونم توی مترو.! کار خاصی نبود!
علت خاصی نداشت ولی نمیتونستی از نگاه کردن به چشم هاش دست برداری..
همونطور که به چشم های عسلیش خیره شده بودی ادامه دادی: اتفاقا خیلی خاص بود..ظرافت نُت ها..صدای لطیفشون..برخورد انگشت هات با سیم ها.. دقتت توی گرفتن آکورد.. ریتمی که داشت..همه اینا تحسین برانگیز بود!
دستشو روی صورتش گذاشت تا گونه های سرخش رو قایم کنه
با صدایی که زیر دست خفه شده بود ادامه داد: شاید این خوب باشه.. ولی..تو بهتری!!
جدیدددددد
p1:
هندزفری رو توی گوشِت فشار دادی تا از صدا های اعصاب خورد کنِ داخل مترو فرار کنی..
همونطور که توی آهنگ گوش کردن غرق شده بودی متوجه ایستادن مترو شدی
نگاهی به اطرافت کردی و به چهره خودت توی شیشه نگاه کردی
احساس وارد شدن حجم عظیمی از آدمها داخل مترو عذاب بزرگی رو روی شونه هات پیاده کرد
یکی از کسایی که وارد مترو شده بود گیتار بزرگی روی شونهش داشت
بعد از کمی نگاه کردن بهش اشاره کردی: ببخشید..میتونید اینجا بشینین!
تشکر بزرگی کرد و بعد از نود درجه ادای احترام روی صندلی نشست
کمی بهش خیره شدی و توی ذهنت فرو رفتی«این همون پسریه که دو هفته پیش دیدمشش! تو مترو گیتار میزدد!!»
قبل از اینکه گیتارش رو از کاور بیرون بیاره یه سمتش برگشتی: ببخشید..میتونین..یه آهنگ درخواستی بزنین؟؟
با چشم های عسلی رنگش بهت خیره شد و در جواب حرف ادامه داد: البته..چه آهنگی؟
خنده کوچیکی روی لب هات نشست و با صدای ملایمی جواب دادی: آهنگ love story..! ممکنه؟؟
«البته» آرومی از طرفش شنیده شد و گیتارش رو بیرون آورد..
انگشت هاش رو روی آکورد ها تنظیم کرد و شروع به نواختن کرد
صدای ظریفی که از طرف نوازندگیش شنیده میشد روحت رو میبوسید
انگشت هاش رو با لطافت روی سیم ها میکشید و صدای دلنوازی از اونها بهت هدیه میداد..
چشم هات رو بستی و شروع به دلباختن به اون نُت ها کردی..
بعد از دقایقی آخرین نُت نواخته شد و با صدای دست زدن اطرافیان چشم هات رو باز کردی
به سمتش برگشتی و شروع به دست زدن کردی..
لبخند. دندون نمایی بهت نشون داد که فکر کردی شاید نشونه خوبیه!
همونطور که داشتی تشویقش میکردی دستات رو گرفت: یااا..انقد خجالتم نده..من فقط یه ملودی زدم..اونم توی مترو.! کار خاصی نبود!
علت خاصی نداشت ولی نمیتونستی از نگاه کردن به چشم هاش دست برداری..
همونطور که به چشم های عسلیش خیره شده بودی ادامه دادی: اتفاقا خیلی خاص بود..ظرافت نُت ها..صدای لطیفشون..برخورد انگشت هات با سیم ها.. دقتت توی گرفتن آکورد.. ریتمی که داشت..همه اینا تحسین برانگیز بود!
دستشو روی صورتش گذاشت تا گونه های سرخش رو قایم کنه
با صدایی که زیر دست خفه شده بود ادامه داد: شاید این خوب باشه.. ولی..تو بهتری!!
۳۱.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.