part11
{ویو تهیونگ}
رسیدم بیمارستان جونگی..
تهیونگ:امم،سلام.
منشی:سلام
تهیونگ:من پدر کیم جونگی هستم
منشی:خب برای رضایت اومدید درسته؟
تهیونگ:و ملاقات
منشی:خب چند دقیقه صبر کنید تا بهتون بگم برید.
تهیونگ:ممنون
بعد از ۱۰ دقیقه صدام زدن تا برم فرم رضایت نامه رو امصا کنم.رفتم امضا کردم.
منشی:خب آقای کیم اتاق ۲۰۹ طبقهی سوم میتونید برید پسرتون رو ببینین.
تهیونگ:باشه ممنون
{ویو ا.ت}
دکتر جانگ در اتاقمون رو زد و گفت ملاقاتی دارم.میدونستم تهیونگه و خدارو شکر جونگی خواب بود.نفس عمیقی کشیدم و تهیونگ اومد داخل
تهیونگ:سلام ا.ت
ا.ت:س.لام
تهیونگ:رضایت نا.نامه رو امضاء کردم.
ا.ت:خب.
تهیونگ:...:*)خب.میتونم...جونگی رو ببینم؟(با ذوق/ترس)
ا.ت:اممم...باشه.فقط بیدار نشه
{ویو تهیونگ}
آروم رفتم کنار جونگی و گونهش رو نوازش کردم...
اشکی از کنار چشمم ریخت.
بعد رفتم سمت ا.ت و..(یااااا😐🗿نمخواد اونطوری فکر کنیداااا.اونطوری که فک میکنین نیس)
و باهاش خداحافظی کردم و رفتم خونه.
[توی خونه]
نامجون/جیمین/هوسوک:سلام هیونگ
تهیونگ:سلام
جین/جونگکوک:سلام خوبی
تهیونگ:سلام آره.یونگی کجاس؟؟
جونگکوک:رفته یه کم کار داشته
تهیونگ:چیکار؟!نکنه با یکی دیگه بره بیرون به چایگا《زن یونگی》خیانت کنه؟؟
جونگکوک:نه بابا پی دی نیم کارش داشت😂🗿💔
تهیونگ:خب.حالا شد
نامجون:تهیونگشی
تهیونگ:درد و تهیونگ شی😐💔(پسرم تهیونگ به شوخیم که شده با هیونگ بزرگت درست صحبت کنننن....چند ماه دیگه خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدایی نکرده خدای نکرده خدای نکرده زبونم لال زبونم لال زبونم لال زبونم لال زبونم ل....گیر کرد😐🗿نامجون ب.م.ی.ره،پشیمون میشیییی)
نامجون:بیا
تهیونگ:اومدم.
نامجون:این معادله رو حل کن ببینم
تهیونگ:هیونگ تو آی کیوت بالاست معلومه من نمیتونم؛ای خداا این چیهههه؟
(حالا معادلش:...
۵۷۸۹۰+۸۹۰÷۸۸۰_۸۹۶۹۰۰۰۹۷۷۴۶۳۲×9087=?..
تهته جان والا منم نمیتونم حل کنم😐🗿💔)
تهیونگ:.......
نامجون:خنگ😐😂
تهیونگ:چی میشه جوابش حالا؟؟
نامجون:والا منم نمدونم😐این مدت هر دومون🥕بودیم
تهیونگ:خاک توسرت نامجون😐😂...
کپی ممنوع🚫
از این به بعد شرط داریم.
برای پارت بعد
۸لایک
۵کامنت
رسیدم بیمارستان جونگی..
تهیونگ:امم،سلام.
منشی:سلام
تهیونگ:من پدر کیم جونگی هستم
منشی:خب برای رضایت اومدید درسته؟
تهیونگ:و ملاقات
منشی:خب چند دقیقه صبر کنید تا بهتون بگم برید.
تهیونگ:ممنون
بعد از ۱۰ دقیقه صدام زدن تا برم فرم رضایت نامه رو امصا کنم.رفتم امضا کردم.
منشی:خب آقای کیم اتاق ۲۰۹ طبقهی سوم میتونید برید پسرتون رو ببینین.
تهیونگ:باشه ممنون
{ویو ا.ت}
دکتر جانگ در اتاقمون رو زد و گفت ملاقاتی دارم.میدونستم تهیونگه و خدارو شکر جونگی خواب بود.نفس عمیقی کشیدم و تهیونگ اومد داخل
تهیونگ:سلام ا.ت
ا.ت:س.لام
تهیونگ:رضایت نا.نامه رو امضاء کردم.
ا.ت:خب.
تهیونگ:...:*)خب.میتونم...جونگی رو ببینم؟(با ذوق/ترس)
ا.ت:اممم...باشه.فقط بیدار نشه
{ویو تهیونگ}
آروم رفتم کنار جونگی و گونهش رو نوازش کردم...
اشکی از کنار چشمم ریخت.
بعد رفتم سمت ا.ت و..(یااااا😐🗿نمخواد اونطوری فکر کنیداااا.اونطوری که فک میکنین نیس)
و باهاش خداحافظی کردم و رفتم خونه.
[توی خونه]
نامجون/جیمین/هوسوک:سلام هیونگ
تهیونگ:سلام
جین/جونگکوک:سلام خوبی
تهیونگ:سلام آره.یونگی کجاس؟؟
جونگکوک:رفته یه کم کار داشته
تهیونگ:چیکار؟!نکنه با یکی دیگه بره بیرون به چایگا《زن یونگی》خیانت کنه؟؟
جونگکوک:نه بابا پی دی نیم کارش داشت😂🗿💔
تهیونگ:خب.حالا شد
نامجون:تهیونگشی
تهیونگ:درد و تهیونگ شی😐💔(پسرم تهیونگ به شوخیم که شده با هیونگ بزرگت درست صحبت کنننن....چند ماه دیگه خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدایی نکرده خدای نکرده خدای نکرده زبونم لال زبونم لال زبونم لال زبونم لال زبونم ل....گیر کرد😐🗿نامجون ب.م.ی.ره،پشیمون میشیییی)
نامجون:بیا
تهیونگ:اومدم.
نامجون:این معادله رو حل کن ببینم
تهیونگ:هیونگ تو آی کیوت بالاست معلومه من نمیتونم؛ای خداا این چیهههه؟
(حالا معادلش:...
۵۷۸۹۰+۸۹۰÷۸۸۰_۸۹۶۹۰۰۰۹۷۷۴۶۳۲×9087=?..
تهته جان والا منم نمیتونم حل کنم😐🗿💔)
تهیونگ:.......
نامجون:خنگ😐😂
تهیونگ:چی میشه جوابش حالا؟؟
نامجون:والا منم نمدونم😐این مدت هر دومون🥕بودیم
تهیونگ:خاک توسرت نامجون😐😂...
کپی ممنوع🚫
از این به بعد شرط داریم.
برای پارت بعد
۸لایک
۵کامنت
۱۲.۲k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.