رمآنمن و توبرآی همیشه
#رُمآن-مَن وَ تو،بَرآی هَمیشه
# part : ۱
در سکوت شب ، صداهای مُهیب ، فریاد ها ، بوی دود سیگآر و بوی دود کل خونه رو فرا گرفته بود.
دختر کوچولو دوباره برای اعتراض به پدرش به سمت دفتر کار پدرش رفت .
در زد ، ولی صدایی جز عصبانیت از اون اتاق بیرون نمیومد
دختر جرعت این رو که بخواد دوباره به پدرش حرفی بزنه رو نداشت
چون میترسید دوباره همون اتفاقا بیوفته
دختر کوچولو از این میترسید که دوباره بدن سفید رنگش
بخواد دوباره کبود بشه ، زخم بشه ، و درد بکشه
ولی این سری دیگه فرق میکرد
انگاری که دیگه نمیتونست دوآم بیاره
دیگه خسته شده بود
دوباره در زد ، ولی این سری در باز شد
و پدرش از اتاق بیرون اومد و لب زد و گفت :
یانگ هو : چیه ؟ نکنه دوباره دلت میخواد بزنمت ؟
ات : میشه تمومش کنی ؟
یانگ هو : چه چیزی رو تموم کنم ؟
ات : این وضعیتو ، زندگیتو ، خونتو و خانوادتو
یانگ هو : وضعیتم مگه چشه ؟
ات : دیگه خستم کردی ، حتی نمیتونم نفس بکشم ، بوی سیگار و الکل و موا/د کل خونه رو برداشته ، خجالت نمیکشی اشغال ( با داد )
که یهو یانگ هو یه سیلی میزنه به صورت ات
و ات هم میفته روی زمین
اون سیلی از صد تا فحش بدتر بود
ات دستش رو روی گونه اش گذاشت و تعجب زده به پدرش نگاه میکرد
یانگ هو : دختره ی عوضی ، میکشمت
پدرش خواست دوباره شروع کنه و اون رو بزنه
ولی یه صدایی باعث شد که دست نگه داره از زدن ات
سکوت بر خانه حکومت کرد
چشم ها به هم خیره شدند
ولی چیز دیگری در انها پیدا بود
اون خشم بود ....
اِدآمه دآرَد .......
# part : ۱
در سکوت شب ، صداهای مُهیب ، فریاد ها ، بوی دود سیگآر و بوی دود کل خونه رو فرا گرفته بود.
دختر کوچولو دوباره برای اعتراض به پدرش به سمت دفتر کار پدرش رفت .
در زد ، ولی صدایی جز عصبانیت از اون اتاق بیرون نمیومد
دختر جرعت این رو که بخواد دوباره به پدرش حرفی بزنه رو نداشت
چون میترسید دوباره همون اتفاقا بیوفته
دختر کوچولو از این میترسید که دوباره بدن سفید رنگش
بخواد دوباره کبود بشه ، زخم بشه ، و درد بکشه
ولی این سری دیگه فرق میکرد
انگاری که دیگه نمیتونست دوآم بیاره
دیگه خسته شده بود
دوباره در زد ، ولی این سری در باز شد
و پدرش از اتاق بیرون اومد و لب زد و گفت :
یانگ هو : چیه ؟ نکنه دوباره دلت میخواد بزنمت ؟
ات : میشه تمومش کنی ؟
یانگ هو : چه چیزی رو تموم کنم ؟
ات : این وضعیتو ، زندگیتو ، خونتو و خانوادتو
یانگ هو : وضعیتم مگه چشه ؟
ات : دیگه خستم کردی ، حتی نمیتونم نفس بکشم ، بوی سیگار و الکل و موا/د کل خونه رو برداشته ، خجالت نمیکشی اشغال ( با داد )
که یهو یانگ هو یه سیلی میزنه به صورت ات
و ات هم میفته روی زمین
اون سیلی از صد تا فحش بدتر بود
ات دستش رو روی گونه اش گذاشت و تعجب زده به پدرش نگاه میکرد
یانگ هو : دختره ی عوضی ، میکشمت
پدرش خواست دوباره شروع کنه و اون رو بزنه
ولی یه صدایی باعث شد که دست نگه داره از زدن ات
سکوت بر خانه حکومت کرد
چشم ها به هم خیره شدند
ولی چیز دیگری در انها پیدا بود
اون خشم بود ....
اِدآمه دآرَد .......
- ۷.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط