رمان دلبر وحشی
#دلبر_وحشی_پارت_۴۶
#ستایش
رو به دکتر ممنونی گفتم و با پدر مادر سارا از اتاق دکتر خارج شدیم.
چشم غره ای به آرش رفتم.
به سمت مردی که بخاطر سارا
منو عذاب داده بود
سنگدل به آرش نگاه میکرد
لب باز کردم
+اقای ملکی...
نگاهش تند سمت من رفت
با چشم تو چشم شدنمون احساس تنفر شدیدی بهم دست داد.
جرئتی پیدا کردم
+فکر نمیکنم مناسب باشه آدم مهمی مثل شما بدون نگهبان بیاد
همین جوری اینجا وایسه
و نگاه تنفر آمیزی بهش کردم.
هنوز قیافش سرد و خونسرد بود.
این مرد انگار احساساتی نداشت!
جوری که سارا برام تعریف کرده
داییش خیلی دوسش داشته و خیلی مهربون بوده.
ولی این آدم...
هیچ شباهتی به اون دایی رو نداشت.
افکارمو پس زدم
و روی صندلی نشستم
بقیم کمی آروم گرفته بودن
اقای ملکی هماهنگ کرده بود،
سارا به یه بیمارستان خصوصی بردن و ماهم راه افتادیم و مناظر موندیم بهوش بیاد.
همین طور با پارتی که دایی سارا داشت پلیس بیخیال شد.
#سارا
چشام رو آروم باز کردم دردی حس کردم
اخی از زبونم خارج شد.
بعد از گذشت چند دقیقه
چند نفر اومدن داخل
چشام رو ریز کردم تا صورت هاشونو ببینم...
همه رمانا رو همینجا میزارم
ولی لطفا حمایت کنید
من برا هیچ و پوچ نذارم
#ستایش
رو به دکتر ممنونی گفتم و با پدر مادر سارا از اتاق دکتر خارج شدیم.
چشم غره ای به آرش رفتم.
به سمت مردی که بخاطر سارا
منو عذاب داده بود
سنگدل به آرش نگاه میکرد
لب باز کردم
+اقای ملکی...
نگاهش تند سمت من رفت
با چشم تو چشم شدنمون احساس تنفر شدیدی بهم دست داد.
جرئتی پیدا کردم
+فکر نمیکنم مناسب باشه آدم مهمی مثل شما بدون نگهبان بیاد
همین جوری اینجا وایسه
و نگاه تنفر آمیزی بهش کردم.
هنوز قیافش سرد و خونسرد بود.
این مرد انگار احساساتی نداشت!
جوری که سارا برام تعریف کرده
داییش خیلی دوسش داشته و خیلی مهربون بوده.
ولی این آدم...
هیچ شباهتی به اون دایی رو نداشت.
افکارمو پس زدم
و روی صندلی نشستم
بقیم کمی آروم گرفته بودن
اقای ملکی هماهنگ کرده بود،
سارا به یه بیمارستان خصوصی بردن و ماهم راه افتادیم و مناظر موندیم بهوش بیاد.
همین طور با پارتی که دایی سارا داشت پلیس بیخیال شد.
#سارا
چشام رو آروم باز کردم دردی حس کردم
اخی از زبونم خارج شد.
بعد از گذشت چند دقیقه
چند نفر اومدن داخل
چشام رو ریز کردم تا صورت هاشونو ببینم...
همه رمانا رو همینجا میزارم
ولی لطفا حمایت کنید
من برا هیچ و پوچ نذارم
۴.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.