میگن دوستی ی درونگرا با ی برونگرا خیلی خوبه...
میگن دوستی ی درونگرا با ی برونگرا خیلی خوبه...
نه؟؟
شاید زیاد مطمئن نیستم...
ولی دوستی منو اون دوستی ادمای درونگران.. نمیدونم چرا اینو بیشتر اوقات میگن... ما هر دومون درونگراییم ولی بهترین دوستای همیم..
الان همه منو ب عنوان ی برونگرا میشناسن.. درصورتی ک هیچی ازم نمیدونن...
اوم... خب تو زندگی من خیلی اتفاقات افتاده.. من خیلی راحت میتونم تغییر حالت بدم و از این رو ب این رو شم.. اسونه خیلی اسون.. ادمای زیادین تو این دنیا ک خوش شانسن ولی بعضی ادمام هستن ک خیلی بدشانسن.. چون اون روی منو دیدن..
من ی درونگرام.. ولی همه منو ب عنوان ی برونگرا میشناسن حتی خانوادم..
خب بیاین از این بحث بریم بیرون اسم من لیاعه(_).. خب سال دوم دبیرستانم یعنی 17سالمه.. ما ازدوماه پیش از بوسان اومدیم ب سئول...
چند وقت پیش بابام (کیم جونگهیون) برشکست شده بود و وضعمون خیلی بد بود و توی ی خونه نقلی زندگی میکردیم ولی حالا بابام با ی شرکت بزرگ قرار داد بسته و خداروشکر الان وضعیتمون خیلی خوبه...
از اونجایی ک تابستون اومدیم سئول.. مدرسه باز نبود.. حالام ک مدرسه ها باز شده باید شیش صبح پاشم... البته من یه هفته اول مدرسه رو نرفتم چون رفته بودیم ژاپن برای مسافرت و تازه دیروز اومدیم...
ول خداروشکر مدرسه رو دوس دارم...
خب... اوکی بزن بریم....
از خواب بیدار شدم و رفتم سراغ دسشویی.. طبق معمولا فق نیم ساعت تو دسشویی میمونم...
ول انگا این دفعه فرق میکرد...
چون
یه دیقه هم نشد ک ا دسشویی درومدم.. واوو.
این ا من بعیده..
حالا بیخیال..
آخخخخخ لباس چ بپوشمممم؟؟(ت مدرسشون هر چ دوس داشته باشن میتونن بپوشن)
خببب این چطوره؟
نه؟؟
شاید زیاد مطمئن نیستم...
ولی دوستی منو اون دوستی ادمای درونگران.. نمیدونم چرا اینو بیشتر اوقات میگن... ما هر دومون درونگراییم ولی بهترین دوستای همیم..
الان همه منو ب عنوان ی برونگرا میشناسن.. درصورتی ک هیچی ازم نمیدونن...
اوم... خب تو زندگی من خیلی اتفاقات افتاده.. من خیلی راحت میتونم تغییر حالت بدم و از این رو ب این رو شم.. اسونه خیلی اسون.. ادمای زیادین تو این دنیا ک خوش شانسن ولی بعضی ادمام هستن ک خیلی بدشانسن.. چون اون روی منو دیدن..
من ی درونگرام.. ولی همه منو ب عنوان ی برونگرا میشناسن حتی خانوادم..
خب بیاین از این بحث بریم بیرون اسم من لیاعه(_).. خب سال دوم دبیرستانم یعنی 17سالمه.. ما ازدوماه پیش از بوسان اومدیم ب سئول...
چند وقت پیش بابام (کیم جونگهیون) برشکست شده بود و وضعمون خیلی بد بود و توی ی خونه نقلی زندگی میکردیم ولی حالا بابام با ی شرکت بزرگ قرار داد بسته و خداروشکر الان وضعیتمون خیلی خوبه...
از اونجایی ک تابستون اومدیم سئول.. مدرسه باز نبود.. حالام ک مدرسه ها باز شده باید شیش صبح پاشم... البته من یه هفته اول مدرسه رو نرفتم چون رفته بودیم ژاپن برای مسافرت و تازه دیروز اومدیم...
ول خداروشکر مدرسه رو دوس دارم...
خب... اوکی بزن بریم....
از خواب بیدار شدم و رفتم سراغ دسشویی.. طبق معمولا فق نیم ساعت تو دسشویی میمونم...
ول انگا این دفعه فرق میکرد...
چون
یه دیقه هم نشد ک ا دسشویی درومدم.. واوو.
این ا من بعیده..
حالا بیخیال..
آخخخخخ لباس چ بپوشمممم؟؟(ت مدرسشون هر چ دوس داشته باشن میتونن بپوشن)
خببب این چطوره؟
۶.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.