Part10
#Part10
- آها .... میخوای غرورت نزاشت بگی ؟
- اهممم ....... آره
# سهیل ...
- من سهیل پسر عموی یاشار و دکترم
- منم هلیا دانشجوی روانشناسی که در حال حاضر گروگانه .!
- یاشار یکم ..... خشنه!
- یکم ؟
- یکم بیشتر یکم !
- یکم بیشتر یکم ؟
- خیلی خوب .... خیلی خشنه قبوله ؟
- قبوله ..
- سهیل من خیلی خوابم میاد کی میریم عمارت ؟
- تا این سرمه تموم بشه میریم آخراش
- اوک
# هلیا ...
احساس میکردم همونطور که خود سهیل میگفت قابل اعتماده
از همون اول حس خوب ازش میگرفتم و مهربونی میشد توی چشاش دید.
با قار و قور شکمم به سهیل رو کردم و گفتم :
- سهیل ..... من .....
- چیزی شده؟
- من ..... گشنمه
- آها .... میخوای غرورت نزاشت بگی ؟
- اهممم ....... آره
# سهیل ...
- من سهیل پسر عموی یاشار و دکترم
- منم هلیا دانشجوی روانشناسی که در حال حاضر گروگانه .!
- یاشار یکم ..... خشنه!
- یکم ؟
- یکم بیشتر یکم !
- یکم بیشتر یکم ؟
- خیلی خوب .... خیلی خشنه قبوله ؟
- قبوله ..
- سهیل من خیلی خوابم میاد کی میریم عمارت ؟
- تا این سرمه تموم بشه میریم آخراش
- اوک
# هلیا ...
احساس میکردم همونطور که خود سهیل میگفت قابل اعتماده
از همون اول حس خوب ازش میگرفتم و مهربونی میشد توی چشاش دید.
با قار و قور شکمم به سهیل رو کردم و گفتم :
- سهیل ..... من .....
- چیزی شده؟
- من ..... گشنمه
۲.۵k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.