چند پارتی یونگیـــ

Part5
+*رفتم پایین و بعد از کلی حرف مهمونارو بزور فرستادم برم
+عزیزم نمیری شرکت؟ جلسه نداری؟ بیرون نمیری؟
_*لپت ا/ت رو بوس میکنه*اگه مرسی که یادم آوردی بیب.....من میرم شرکت و کارا زیادن و احتمال داره امشب نتونم بیام...یونگی پیشته و اگه چیزی لازم داشتی به اون بگو
+حتما...
+*تا رفت شروع کردم ب کندن لپم، چندششششش، باید برم لپم و با لیف بشورمممم. مشغول کندن پوست لپم بودم ک دیدم شوگا بهم زل زده
+چیه خوشگل ندیدی؟
_خوشگل دیدم....ولی خوشگلی که درحال کندن پوستش باشه ندیدم*خنده
+تو ک نمیدونی چ بلایی سر لپ بدبختم اومدهههه
+راستی،..... هنوز تلافی نکردم، منتظر باش...
_تلافی چی؟
+تلافیه تنها گذاشتنم پیش اون مهمونای عجیب غریب...
+تازه بابات گفت شبم نمیاد، امشب خونه دست منه مجبوری ساعت ده بخابی...
_عه؟باشه انگا دلت نمیخاد کمکت کنم که با پدرم ازدواج نکنی.....
*راشو کج میکنه و میره سمت اتاق
+هوی عاشگال صب کن ببینمممم
+تو ک دوس نداری بلای دیگه ای سرت بیارم هاااا
_هرکار میخای بکن ولی بعدش مجبور میشی تا عاخر عمرت بشی زن بابای من...
+اصن حالا ک اینجوریه حاضرم تا آخر عمرم زن بابای پیرت بشم ولی هرچقد دلم میخاد اذیتت کنم...
+*یونگی رفت سمت کاناپه ک تلوزیون ببینه
+تلوزیون ممنوعه
_باشه اونوقت مجبوری تا عاخر عمرت واسه من خاعر یا برادر بیاری...
+چرا ک ن.... ی خاعر یا برادری ک بیست و هشت سال ازت کوچکتره میارم تا کیف کنی کیففف
+تازه هنوز جوونم، چرا بچه نیارم...
_عالیه*میره سمت اتاق
+اتاقت امشب ماله منه...
_اتاق یجای خصوصیه و اجازه نمیدم شبتو تو اتاقم بگذرونی...
+تو ک نمیخای زن بابای نازنینت عصبانی بشه؟...
_اتفاقن قصدم عصبی کردنشه...
+ع؟ چ تفاهمی...
+عب نداره برو بخواب
+*ساعاتی بعد
+*مطمئن شدم خابه، رفتم تو اتاقش و ی بطری آب یخ روش ریختم
+ای وای از دستم ریخت!!! یخ زدی؟! *خنده
_*تو خاب عمیق بودم که یهو یه کوه آب یخ ریخته شد روم.....و اون کس کسی نبود جز ا/ت.....
_*چشاشو بهم فشار میده*جونتو دوص داری نه؟
+چطور؟ قصد گرفتن جونمو داری؟...
_بهتر نیس بجای اینکه حرف بزنی فرار کنی؟اینطوریی به نفعته....
+ن اصن ما باهم دوشواری نداریم ک، میخوام ببینم فرار نکنم چی میشه*نگاه کردن ب ناخون
_*میخاستم بترسونمش...بلن شدم و سمت کمدم رفتم و شمشیر قدیمیم...یادگار مادرم بود رو در آوردم
_شاید با این جونتو بگیرم؟
+اوه، جومونگم شدی؟...
+حوصله ندارم بگیر بخاب فکر تلافیم ب سرت نزنه...
_چون خابم میاد کاریت ندارم ولی بعدن تلافی میکنم...
+منتظرم...
+*سمت اتاقم رفتم ک صدای رعد و برق اومد و باعث شد سر جام سیخ شم...
+*ساعت سه شبه، رعد و برق زد، و من فوبیای رعد و برق دارم، فاخ....
_*شعت رعدو برق...اونم که از رعدو برق میترسه پس چه بهتر که با این تلافی نکنم؟...
شرط هارا برسانی اید
70 لایک 20 کامنت
ات=@kim_rn
یونگی و بابای یونگی=@park_misoo
ینی دیالوگای ات و آر ان نوشت و دیالوگای یونگی و باباشو میسو
گزارش شد دوباره گزاشتم
دیدگاه ها (۷۳)

چند پارتی یونگیـــ

چند پارتی یونگیـــ

چند پارتی یونگیـــ4

چند پارتی یونگیـــ

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط