رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۴۴
سوهی:سوار ماشین شدم و حرکت کردم بعد ۲۰ دقیقه رسیدم وقتی رسیدم وارد شدم و رفتم اتاق شوگا
سوهی:شوگا
شوگا:عه تو بلاخره اومدی،من گفتم همینکه بیدار بشه میاد خیلی تعجب کردم دیشب نیومدی و تا الان منتظر موندی و الان اومدی
سوهی:آه شوگا بدبختی منو نمیدونی اون ۴ تا بزغاله نزاشتن و الا آماده بودم که بیام جین هم که ازشون دفاع میکرد مامانم هم که اومد دیگه اصلا اومدنم غیرممکن بود
شوگا:مامانت؟
سوهی:ماجرا رو براش تعریف کردم که سرشو تکون داد:خب حالا اون گراز کجاست؟
شوگا:آرامشت رو حفظ کن
سوهی:باشه فقط بریم
بعد از اتاقش رفتیم بیرون و وارد سلول انفرادی شدیم
یک حالی داشت وای یک جوری شده بود طوری صورتش خونی و سیاه شده بود که نمیتونستم چهرشو تشخیص بدم
اصلا حال کردم اینطور دیدمش،لبخندی زدم و خم شدم سمتش و گفتم:این..تازه شروعشه
قاتل:منم آماده ام
سوهی:اینو حساب نکن خیلی بهت لطف کردن و مرحمت به کار بردن من رحمی ندارم گفته باشم!
قاتل:به پای بیرحمی من نمیرسی
سوهی:مطمئن باش من خود بیرحمی ام تو جز کوچیکش هم نمیشی پس آماده باش که قراره مرگ رو زنده زنده بچشی
قاتل:خواهیم دید
سوهی:بلند شدم و جیمین رو صدا کردم:جیمین(صدای بلند)
جیمین:ا سوهی اینجایی
سوهی:اره!دو نفر بیار اینو باز کنن و ببرنش Black room
جیمین:اوه مطمئنی
سوهی:سوال داره؟
جیمین:اوکی
سوهی:این اتاقیه که تنها یک بار ازش استفاده کردم از وقتی که پلیس شدم تا الان که اون بار مجازات مجرم بیش از اعدام بود
من از اتاق شکنجه استفاده نمیکنم بخوام شکنجه کنم یا بزنم از دست و ابزار های خودم استفاده میکنم که کم پیش میاد چون با حرف اعتراف از مجرم میگیرم طوری با حرف اذیتش میکنم که مجبور میشه خودش اعتراف کنه
Black room اتاق شکنجه ای که خودم درستش کردم و فقط برای امور خیلی زیاد ضروری مثل این ازش استفاده میکنم که از ابزار های خیلی وحشتناک و خطرناک استفاده میکنم
هرچقدر هم بی رحم و بی عاطفه باشم باز هم دلم نمیاد مردم رو شکنجه کنم حتی اگه مجرم باشن
اما این مورد خیلی فرق میکنه مطمئنم نیاز به شکنجه داره
پس بزار طعم اصلی خون رو بچشه
جیمین دونفر رو آورد که بردنش تو اتاق منم رفتم دنبالش به جیمین گفتم بره با اینکه اصرار کرد بمونه اما فرستادمش بره
اون موند و من تا خواستم کاری کنم شوگا در رو باز کرد
شوگا:سوهی
سوهی:شوگا برو بیرون
شوگا:کارت زیادی نیست؟
سوهی:چطور میتونی اینطور بگی؟میدونی جرم هاش یکی یا دوتا نیستن میدونی یکی یا دوتا قتل نداره بالا ۶۰نفر رو زده کشته میدونی این باید مجازاتش چی باشه دیگه؟
شوگا:اره میدونم من فهمیدم تو کارای مجوز و اینا رو حل کردی اما به نظرت منم نباید کمکت کنم؟
سوهی:شوگا برو بیرون
شوگا:میخوام اینجا باشم
سوهی:شوگابهت میگم برو بیرون خودم کارا رو انجام میدم
شوگا:خود دانی
سوهی:شوگا رو که فرستادم رفت،سطل آبی که آماده بود رو بلند کردم ریختم روش
چندین بار که اینکار رو کردم خون از رو صورتش رفت و صورتش مشخص شد اما...اما اون...اون رو...من میشناسم...چطور ممکنه..چطور ممکنه...خدای من
قاتل:تعجب کردی نه؟
سوهی:تو...تو...چطور...
قاتل:خودمم جئون لئو
سوهی:ولی تو...
قاتل:یالا منتظر شکنجه اتم
#اسمان_شب
#BTS
#part:۴۴
سوهی:سوار ماشین شدم و حرکت کردم بعد ۲۰ دقیقه رسیدم وقتی رسیدم وارد شدم و رفتم اتاق شوگا
سوهی:شوگا
شوگا:عه تو بلاخره اومدی،من گفتم همینکه بیدار بشه میاد خیلی تعجب کردم دیشب نیومدی و تا الان منتظر موندی و الان اومدی
سوهی:آه شوگا بدبختی منو نمیدونی اون ۴ تا بزغاله نزاشتن و الا آماده بودم که بیام جین هم که ازشون دفاع میکرد مامانم هم که اومد دیگه اصلا اومدنم غیرممکن بود
شوگا:مامانت؟
سوهی:ماجرا رو براش تعریف کردم که سرشو تکون داد:خب حالا اون گراز کجاست؟
شوگا:آرامشت رو حفظ کن
سوهی:باشه فقط بریم
بعد از اتاقش رفتیم بیرون و وارد سلول انفرادی شدیم
یک حالی داشت وای یک جوری شده بود طوری صورتش خونی و سیاه شده بود که نمیتونستم چهرشو تشخیص بدم
اصلا حال کردم اینطور دیدمش،لبخندی زدم و خم شدم سمتش و گفتم:این..تازه شروعشه
قاتل:منم آماده ام
سوهی:اینو حساب نکن خیلی بهت لطف کردن و مرحمت به کار بردن من رحمی ندارم گفته باشم!
قاتل:به پای بیرحمی من نمیرسی
سوهی:مطمئن باش من خود بیرحمی ام تو جز کوچیکش هم نمیشی پس آماده باش که قراره مرگ رو زنده زنده بچشی
قاتل:خواهیم دید
سوهی:بلند شدم و جیمین رو صدا کردم:جیمین(صدای بلند)
جیمین:ا سوهی اینجایی
سوهی:اره!دو نفر بیار اینو باز کنن و ببرنش Black room
جیمین:اوه مطمئنی
سوهی:سوال داره؟
جیمین:اوکی
سوهی:این اتاقیه که تنها یک بار ازش استفاده کردم از وقتی که پلیس شدم تا الان که اون بار مجازات مجرم بیش از اعدام بود
من از اتاق شکنجه استفاده نمیکنم بخوام شکنجه کنم یا بزنم از دست و ابزار های خودم استفاده میکنم که کم پیش میاد چون با حرف اعتراف از مجرم میگیرم طوری با حرف اذیتش میکنم که مجبور میشه خودش اعتراف کنه
Black room اتاق شکنجه ای که خودم درستش کردم و فقط برای امور خیلی زیاد ضروری مثل این ازش استفاده میکنم که از ابزار های خیلی وحشتناک و خطرناک استفاده میکنم
هرچقدر هم بی رحم و بی عاطفه باشم باز هم دلم نمیاد مردم رو شکنجه کنم حتی اگه مجرم باشن
اما این مورد خیلی فرق میکنه مطمئنم نیاز به شکنجه داره
پس بزار طعم اصلی خون رو بچشه
جیمین دونفر رو آورد که بردنش تو اتاق منم رفتم دنبالش به جیمین گفتم بره با اینکه اصرار کرد بمونه اما فرستادمش بره
اون موند و من تا خواستم کاری کنم شوگا در رو باز کرد
شوگا:سوهی
سوهی:شوگا برو بیرون
شوگا:کارت زیادی نیست؟
سوهی:چطور میتونی اینطور بگی؟میدونی جرم هاش یکی یا دوتا نیستن میدونی یکی یا دوتا قتل نداره بالا ۶۰نفر رو زده کشته میدونی این باید مجازاتش چی باشه دیگه؟
شوگا:اره میدونم من فهمیدم تو کارای مجوز و اینا رو حل کردی اما به نظرت منم نباید کمکت کنم؟
سوهی:شوگا برو بیرون
شوگا:میخوام اینجا باشم
سوهی:شوگابهت میگم برو بیرون خودم کارا رو انجام میدم
شوگا:خود دانی
سوهی:شوگا رو که فرستادم رفت،سطل آبی که آماده بود رو بلند کردم ریختم روش
چندین بار که اینکار رو کردم خون از رو صورتش رفت و صورتش مشخص شد اما...اما اون...اون رو...من میشناسم...چطور ممکنه..چطور ممکنه...خدای من
قاتل:تعجب کردی نه؟
سوهی:تو...تو...چطور...
قاتل:خودمم جئون لئو
سوهی:ولی تو...
قاتل:یالا منتظر شکنجه اتم
۶.۹k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.