ازدواج نافرجام

《 ازدواج نافرجام 》
⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 97 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩


با این حرفش آتیش خشم جونگکوک رو شعله ور کرد و با خشم از بین دوندون هاش غرید : بهتر حاضر جوابی رو تموم کنی وگرنه اون دوستت بد میبینه
ویوا با لجاجت نگاهش رو به مهمون ها دوخت و جونگکوک دوباره دستش روی پهلوش گذاشت و فاصله ای که ایجاد پر کرد
دختر نفس عمیقی کشید و زیر لب زمزمه کرد : آخر از دستت روانی میشم
زمزمه آروم بود اما نه اونقدر که مانع شنیده شدن جونگکوک بشه
دیگر تا پایان مهمونی حرف زیادی بینشون رد بدل نشد
اما نگاه سنگینی یونگهو و گاهی رو هیوری رو حس میکرد و اخم غلیظی جونگکوک رو که هر بار وقتی هیوری برای حرفی به میزشون نزدیک میشد رو میدی میدونست جونگکوک میونه خوبی با نامادریش نداره
اما امشب عجیب اخم میکرد
تقریباً بیشتر مهمونا رفته بودن دختر با خستگی روی مبل سالن طبقه دوم عمارت نشسته بود و دقایقی میشد جونگکوک بخاطر موضوع کاری همراه به پدرش به اتاق کارش رفته بود
دستی به صورتش کشید و به پشتی مبل تکیه داد و چشماش رو بست اما حضور کسی رو کنارش احساس کرد و خیلی زود چشماش رو باز کرد و با دیدن هیوری کنارش سرش رو بلند کرد
هیوری : خیلی خسته شدی
ویوا نفس خسته ای کشید و گفت : نه زیاد منتظر جونگکوک که بریم خونه اما انگار کارش خیلی تول می‌کشه
هیوری لبخند زد که پیشتر شبیه پوزخند بود و این باعث تعجبش دختر‌ شد و متوجه رفتار عجیب هیوری شد گیج نگاهش کرد
که هیوری گفت : تو نمیدونی..
جونگکوک : چیو باید میدونست
با صدای جدی و بم جونگکوک حرف هیوری قطع شد و هر دو به سمتش برگشتن ... جونگکوک کنار همسرش ایستاد و بوسه به شقیقه اش زد و با اخم غلیظی به هیوری نگاه کرد و گفت : همسرم چیو باید میدونست
هیوری پوزخند ریزی زد و با ناز عشوه گفت : میخواستم بگم امشب قرار همینجا بمونید
ویوا با نگاه سوال به جونگکوک چشم دوخت که جونگکوک
گفت : درسته پدر گفت دیر وقته و ازمون خواست که امشب همینجا بمونیم
ویوا : اما من که اینجا لباسی ندارم چطوری با این بخوابم
جونگکوک خواست چیزی بگه که هیوری اجازه نداد و وسط حرف
پرید : اگه مشکلی نداشته باشی من بهت لباس میدم
نگاهش رو از جونگکوک گرفت و برگشت سمت هیوری و گفت : نه چه مشکلی
جونگکوک دوباره بوسه طولانی روی موهاش زد و گفت : تو برو توی اتاق منم چند دقیقه دیگه بیام


های دخترا حالتون چطوره امیدوارم خوب باشید میخواهم ایدی پیج رو از این @h41766101 به این @Jeon-Hanmin تغییر بدم جهت اطلاع که گیج نشین دختر‌ا
دیدگاه ها (۱۵)

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 96 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩اما...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 95 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩با ...

ادامه پارت 74هیوری کنارش ایستاده و با پوزخند گفت : اون وقت ک...

ادامه پارت 70جونگکوک : دفعه آخرت باشه وقتی میام بیرون همچین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط