ازدواج نافرجام

《 ازدواج نافرجام 》
⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 96 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩


اما لحظه‌ای نگاه جونگکوک به سمته دیگه ای کشیده شد و اخم غلیظی کرد... مسیر نگاهش رو دنبال کرد ... اما قبل از اینکه به برگرده و به پشت سرش نگاه کنه
دست جونگکوک محکم دوره کمرش حلقه شد و فاصله بینشون رو کم کرد لحظه ای بعد حضور کسی رو کنار احساس کرد و همون‌طور که دست جونگکوک دوره کمرش حلقه بود برگشت
و یونگهو رو دید که روبه روش ایستاد و با اخم نگاهی به دستش جونگکوک که محکم پهلوی دختر رو گرفت بود انداخت و بعد مردمک چشماش رو بالا آورد به جونگکوک دوخت
انگار هر دو با نگاه خنثی برای هم خط نشون میکشیدن...اما یونگهو نگاهش رو از جونگکوک جدا کرد و با لبخند ریزی برگشت
سمته دختر‌ و گفت : خوشحالم که اینجا میبینم تون... میخواستم قبل از رفتن یه بار دیگه ببینم تون
از کلمات فعل استفاده میکرد اما جونگکوک به خوبی منظور حرفاش رو فهمیده بود که منظورش دیدن چه کسی بود و باعث شد اخماش رو بیشتر توهم بکشه و فشار ریزی به پهلوی دختر داد و بدن ظریفش رو بیشتر بخ خودش چسپوند جوری که دختر توی آغوشش فرو رفت
با حرف ویوا نگاه اخم آلود یونگهو سمتش برگشت
ویوا : چرا میخواهی بری خارج از کشور کار کنی؟
یونگهو : از طرف برنده Michael Kors (مایکل کورس) بهم پیشنهاد شده نماینده برندشون بشم...منم که همیشه عاشق این بودم که همه متوجه ها روی من باشه پس چه فرستی بهتر از این
ویوا : و نیویورک می‌خواهی اینکارو بکنی خوب همینجا برنده های هستن که نماینده شون بشی...
جونگکوک چنگ ریزی به پهلوش زد و نارضایتش رو از هم کلام بودنش به بونگهو بهش فهمون دختر لحظه ای چهره اش رو توی هم کشید و این از چشم یونگهو دور نموند و عصبی از بین
دندون هاش غرید : نمیخوام اینجا کار کنم و شاهد بعضی چیزا باشم بعدن میبینمت ویوا
بعد از این حرف به میز مشروب ها رفت و. لیوان پر از ویسکی درصد بالای رو سر کشید دیدن عشق کنار کسی دیگری بدتری زجر دنیا بود
اما یونگهو همیشه محکم به کشیدن این زجر بود
ویوا زیاد روی یونگهو رو دید برگشت و روبه جونگکوک گفت : به نظرم داره زیاده روی میکنه
جونگکوک همینطور که مالکانه دستش حتا یک لحظه از دور کمرش باز نمیکرد با اخم ریزی و لحنی
جدی گفت : فکر کردم واضح گفتم خوشم نمیاد باهاش هم کلام بشی و درضمن به من مربوط نیست چیکار میکنه... فهمیدی ویوا ؟
ویوا دستش رو از دور کمرش باز کرد و مقابلش توی فاصله ای نزدیک ایستاد و گفت : جونگکوک نمیخوام دوباره بحث کنیم پس لطفاً شروع نکن یونگهو دوست منه فقد دوست بوده و دوستم میمونه نمیدونم این حساسیت بخاطر چیه
دیدگاه ها (۰)

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 95 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩با ...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 94 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩دقا...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 89 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩یون...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 79 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط