عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۶ (。☬⁠。)



وارد آن اتاق گرم و با تم سفید رنگ شد تا حدی بی‌حال بود که فرست دیدن اتاق را نداشت آروم و با کمک مین جی روی تخت دراز کشید .. میون‌شی همانند نگرانی نگاهش کرد سپس تند گفت : براتون آب نعنا بیارم شاید خوب شی
جیمین پلک زد و بی‌حال گفت : نه نیازی نیست ...
میون‌شی دلسوزانه نگاهش کرد سپس لبه تخت آروم نشست جیمین نگاه آرومی بهش انداخت سپس خطاب به مین جی گفت : جان ؟ کجاست
مین جی کلافه اضافه ای را روی تخت گذاشت سپس دست به کمر ایستاد : نگران نباش با مادر یوبین نشسته بود نگرانش نباش
جیمین‌ سری تکون داد سپس باز هم چشم به میون‌شی دوخت .. مین جی نگران گفت : آره جیمین .. اینجوریه وقتی دیدی قولت نیست دارو هاتو کنار گذاشتی آره
جیمین با چشم های آرومش نگاه سمتش دوخت : یحوراعیی
سپس نرم خندید مین جی اخم کرد سپس با مشت ارموش زد به سر جیمین .. میون‌شی آروم خندید و تند چشم به مین جی دوخت : دردش نیاد
مین جی دست به کمر ایستاد و لبش‌را گزید : منو ببین میون‌شی این جیمینو آدم کن وگرنه خودم آستین میزنم بالا
سپس با گام های سمت در هجوم برد و در حال رفتند تند گفت : به مامانی خبر میدم .. سپس از اتاق خارج شد پشت سر در را هم بست ... سپس در اتاق سفید مانند سکوت ایجاد شد آرامش و امنیت جیمین نفس عمیقی کشید سپس گفت : برو بخواب .و دیر وقته
میون‌شی نگران نگاهش کرد و کنی در ذهنش جملاتی را با هم مربوط داد و با لکنت زبان گفت : .. معذرت .. میخواهم .. بخاطر .. من از..ینجا هستیم
جیمین جدی نگاهش کرد سپس محکم گفت : از معذرت خواهی خوشم نمیاد باشه فهمیدم .. برو بخواب ..
میون‌شی آروم از روی تخت بلند شد سپس ملاف سرمی را از پایین برداشت و سمت دیگری از تخت هجوم برد ولی برخلاف تصور جیمین بر روی مبل کناری نشست .. جیمین رو پهلو سمتش چرخید و دستش را زیر گونش گذاشت بی‌حال پرسید : رو مبل میخوابی ؟
میون‌شی با بغض سری تکون داد سپس تند روی مبل دراز کشید و سرس را زیر ملاف قائم کرد لبش را گزید تا بلکه بغضش را نگهدارد زندگی جوری برایش رقم زد همچنین هر ثانیه ای برایش با درد و اندوه می‌گذشت ..
...

تهیونگ جدی نگاهش کرد برای هزارمین دفع تند گفت : بهش دست نزن
جان گنگ نگاهش کرد سپس دست به کمر ایستاد و عطر مشکی را روی میز گذاشت : تو چرا اینقدر بد خلقی
تهیونگ پوزخندی زد سپس گوشی را به دستش گرفت سپس به تاج تخت تکیه داد زیر لبی گفت : چه شبیه‌اشه
جان تند تو گوشش گفت : خالمه ..
تهیونگ تند اخم کرد سپس نگاهی به جان انداخت : مگه تو کنار میز نبودی
جان اخم ساختگی کرد سپس گنگ گفت : آره خوب من خیلی شبیه خاله مین جی خوشگل هستم
دیدگاه ها (۱)

。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۷ (。☬⁠。⁠)⁩تهیونگ گوشی را پایین آورد سپس موهای ف...

تهیونگ ریشه افکاری پاشیده شد سپس تند سمت مین جی نگاه کرد بدو...

بلاخره جیمین پلک از روی هم برداشت سپس با گیچی و چشم های قرمز...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۵ (。☬⁠。⁠)⁩سپس ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۰ (。☬⁠。⁠)⁩جلو...

❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ عشق اغیشته به خون⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩پارت ۱۱۹بر راویی زم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط