پارت9 اولین سفر تنهایی
#پارت9 #اولین سفر تنهایی
و النا و الناز اومدن داخل وقتی لباسامو دیدن پوزخند زدن
الناز: هه حتما میخوای با این لباسا برای عشقم دلبری کنی
النا: جنده خوب سو استفاده میکنی
فقط با تمسخر نگاهشون میکردم واقعا ارزش اینو نداشتن که زبونمو خسته کنم ولی نمیتونم جواب ندم
چند قدم رفتم جلو و گفتم
من: کص نگین بابا من لباس عادیم اینطوره
الناز: هه فک کردی نمیدونم میخوای عشق منو تحریک کنی
من: از کی شده عشقت؟ اون که به موی گندیدش بیشتر اهمیت میده تا تو
الناز اعصبانی شدو مثل گراز رم کرد موهامو گرفتو کشید اخه نمیدونم چه مشکلی با موها من دارن منم دستشو گرفتمو پیچوندم انقدر دردش گرفت که موهامو ول کرد النا خواست بیاد جلو که یهو ارتام اومد داخل الناز یعنی خواست خودشو مظلوم کنه زد زیر گریه و گفت
الناز: ولم کن من که کاریت نداشتم
النا هم اومد جلو و گفت
النا: راست میگه وحشی اومدیم باهات حرف بزنیم چرا پاچه میگیری
دست النازو ول کردمو پرتش کردم رو زمین بعد با داد گفتم گمشو بیرون اونم گریشو شدید تر کرد که یهو ارتام داد زد دوتاتون گمشید بیرون من اولش تعجب کردم بعد صورتمو سر نشون دادم ولی صورت اونا دیدنی بود به خصوس الناز دوتاشون با بدو رفتن بیرون منم خودمو انداخم رو تختو رفتم تو گوشی زیر لب گفتم
من: دردسر
ارتام نگام کردو گفت
ارتام: مرض داری دعوا میگیری
من: مرضو که تو داری بعدم اون یهو رم کرد وگرنه من داشتم حقیقتو بهش میگفتم
ارتام: حالا چی گفتی
من: هعی به تو میگفت عشقم منم بهش گفتم اون به موی گندیدش بیشتر از تو اهمیت میده یهو موهامو گرفت کشید
ارتام: چه مشکلی با موهای تو دارن؟
من: منم توش موندم
ارتام: ما فازمون چیه؟
من: چرا؟
ارتام: یه بار داریم دعوا میکنیم یه بار مثل دوتا دوست حرف میزنیم
من: والا نمیدونم
یهو گوشی ارتام زنگ خورد جوابش داد تنها چیزی که فهمیدم این بود که داشت به دوستش فحش میداد فک کنم دوستش یه وسیله ای که مال ارتام بوده رو شکونده حالا ارتام اعصبانیه موقعی که قطعش کرد گفتم
من: وسیله چی بود؟
ارتام: بنازم فضولییییی
من: به من چه بلند حرف میزدی
ارتام: یه وسیله ی......
و النا و الناز اومدن داخل وقتی لباسامو دیدن پوزخند زدن
الناز: هه حتما میخوای با این لباسا برای عشقم دلبری کنی
النا: جنده خوب سو استفاده میکنی
فقط با تمسخر نگاهشون میکردم واقعا ارزش اینو نداشتن که زبونمو خسته کنم ولی نمیتونم جواب ندم
چند قدم رفتم جلو و گفتم
من: کص نگین بابا من لباس عادیم اینطوره
الناز: هه فک کردی نمیدونم میخوای عشق منو تحریک کنی
من: از کی شده عشقت؟ اون که به موی گندیدش بیشتر اهمیت میده تا تو
الناز اعصبانی شدو مثل گراز رم کرد موهامو گرفتو کشید اخه نمیدونم چه مشکلی با موها من دارن منم دستشو گرفتمو پیچوندم انقدر دردش گرفت که موهامو ول کرد النا خواست بیاد جلو که یهو ارتام اومد داخل الناز یعنی خواست خودشو مظلوم کنه زد زیر گریه و گفت
الناز: ولم کن من که کاریت نداشتم
النا هم اومد جلو و گفت
النا: راست میگه وحشی اومدیم باهات حرف بزنیم چرا پاچه میگیری
دست النازو ول کردمو پرتش کردم رو زمین بعد با داد گفتم گمشو بیرون اونم گریشو شدید تر کرد که یهو ارتام داد زد دوتاتون گمشید بیرون من اولش تعجب کردم بعد صورتمو سر نشون دادم ولی صورت اونا دیدنی بود به خصوس الناز دوتاشون با بدو رفتن بیرون منم خودمو انداخم رو تختو رفتم تو گوشی زیر لب گفتم
من: دردسر
ارتام نگام کردو گفت
ارتام: مرض داری دعوا میگیری
من: مرضو که تو داری بعدم اون یهو رم کرد وگرنه من داشتم حقیقتو بهش میگفتم
ارتام: حالا چی گفتی
من: هعی به تو میگفت عشقم منم بهش گفتم اون به موی گندیدش بیشتر از تو اهمیت میده یهو موهامو گرفت کشید
ارتام: چه مشکلی با موهای تو دارن؟
من: منم توش موندم
ارتام: ما فازمون چیه؟
من: چرا؟
ارتام: یه بار داریم دعوا میکنیم یه بار مثل دوتا دوست حرف میزنیم
من: والا نمیدونم
یهو گوشی ارتام زنگ خورد جوابش داد تنها چیزی که فهمیدم این بود که داشت به دوستش فحش میداد فک کنم دوستش یه وسیله ای که مال ارتام بوده رو شکونده حالا ارتام اعصبانیه موقعی که قطعش کرد گفتم
من: وسیله چی بود؟
ارتام: بنازم فضولییییی
من: به من چه بلند حرف میزدی
ارتام: یه وسیله ی......
۳.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.