پارت10 اولین سفر تنهایی
#پارت10 #اولین سفر تنهایی
ارتام: یه وسیله ی ازشی که یه دختر بهم داد
من: چی بود؟
ارتام: یه ساعت
من: ساعت؟ ساعت ارزشیه؟
ارتام: وقتی از طرف یه ادمی باشه که خیلی ارزش داشته باشه برات اون ساعتم ارزش پیدا میکنه
نمیدونم چرا ولی ناراحت شدم یه طورایی حس حسودی بهم دست داد اخه همیشه فقط پدر مادرم منو دوست داشتن
من: خوشبحال دختره که اینقدر یه نفر دوستش داره
ارتام: یعنی کسی تورو دوست نداره؟
من: به جز مامان بابام نه همه یا به اسم کثیف میشناسنم یا ملکه یخی
احساس کردم یکم اعصبی شد نمیدونم چرا
ارتام: چرا اینطور صدات میزنن
من: کثیفو بخاطر لباسام ملکه یخی رو بخاطر رفتار سردی که باهاشون دارمس
ارتام: من اخلاق سردتو ندیدم ولی مگه لباسات چشه
من: نمیدونم میگن تمام بدنتو به نمایش میزاری
ارتام: به نظر من خیلی هم استایلت خوبه
من: شاید برای این میگی که استایل خودتم اینطوره
ارتام: نه نظر واقعیمو میگم
من: اوکی ولی دختره کیه
ارتام یهو چشماش براق شد و شروع کرد به تعریف کردن
ارتام: اسمش اواعه یه دختر قشنگ و خل ولی خل بودنش خاص نشونش میده موقعی که وحشی میشه هیچ قدرتی نداره ولی بازن خودشو میگیره کلا یه دختر دوست داشتنیه
من: عاشق شدی رفت پسر
ارتام: اره عاشقشم
من: پس مبارکه
ارتام: خاک تو سرت خواهرمه
بیشعور فقط ضایم میکنه
من: میمردی از اول بگی؟
ارتام: نپرسیدی که بخوام بگم
انقدر اعصبانی شدم که دوست نداشتم دیگه باهاش حرف بزنم
من: باش دیه زر نزن
بعد پتورو کشیدم رو خودم صدای خندشو شنیدم
ارتام: یه وسیله ی ازشی که یه دختر بهم داد
من: چی بود؟
ارتام: یه ساعت
من: ساعت؟ ساعت ارزشیه؟
ارتام: وقتی از طرف یه ادمی باشه که خیلی ارزش داشته باشه برات اون ساعتم ارزش پیدا میکنه
نمیدونم چرا ولی ناراحت شدم یه طورایی حس حسودی بهم دست داد اخه همیشه فقط پدر مادرم منو دوست داشتن
من: خوشبحال دختره که اینقدر یه نفر دوستش داره
ارتام: یعنی کسی تورو دوست نداره؟
من: به جز مامان بابام نه همه یا به اسم کثیف میشناسنم یا ملکه یخی
احساس کردم یکم اعصبی شد نمیدونم چرا
ارتام: چرا اینطور صدات میزنن
من: کثیفو بخاطر لباسام ملکه یخی رو بخاطر رفتار سردی که باهاشون دارمس
ارتام: من اخلاق سردتو ندیدم ولی مگه لباسات چشه
من: نمیدونم میگن تمام بدنتو به نمایش میزاری
ارتام: به نظر من خیلی هم استایلت خوبه
من: شاید برای این میگی که استایل خودتم اینطوره
ارتام: نه نظر واقعیمو میگم
من: اوکی ولی دختره کیه
ارتام یهو چشماش براق شد و شروع کرد به تعریف کردن
ارتام: اسمش اواعه یه دختر قشنگ و خل ولی خل بودنش خاص نشونش میده موقعی که وحشی میشه هیچ قدرتی نداره ولی بازن خودشو میگیره کلا یه دختر دوست داشتنیه
من: عاشق شدی رفت پسر
ارتام: اره عاشقشم
من: پس مبارکه
ارتام: خاک تو سرت خواهرمه
بیشعور فقط ضایم میکنه
من: میمردی از اول بگی؟
ارتام: نپرسیدی که بخوام بگم
انقدر اعصبانی شدم که دوست نداشتم دیگه باهاش حرف بزنم
من: باش دیه زر نزن
بعد پتورو کشیدم رو خودم صدای خندشو شنیدم
۳.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.