part3
صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم باورم نمیشید یعنی تا 8خوابیده بودم نگاهی به ساعت انداختم 8 بود همون زمانی که باید میرفتم سر کار سریع لباسمو پوشیدم و به سمت در راه افتادم یه تاکسی گرفتم چ بعد از 10 مین رسیدم لبخند تلخی زدم
ریتا:«چقد عالی 10 دقیقه تاخیر داشتم »
از بادیگارد رد شدم وارد اسانسور شدم منتظر رفتنش به بالا بودم که طبقه ی بعد ایستاد زندگی از این بهتر نمیشه با دیدن رئیس توی خودم جمع شدم نیشخندی زد و کنارم ایستاد نگاهی بهم انداخت چو یه تای ابروشو بالا انداخت
تهیونگ:«او مای گاد تو چه کارمند خوبی هستی علاوه بر اینکه 10 دقیقه تاخیر داشتی پلاکاردتو که دیروز انقد بهت گفتم بپوش نپوشیدی؟»
نگاهی از اینه ی اسانسور به خودم انداختم واقعا رفته بود ؟!اونم توی روز اول کاری؟!
ریتا:«ببخشید رئیس عذر میخام »
اسانسور ایستاد خواستم برم که صدام زد
تهیونگ :«قبل از اینکه تشریف ببری برو طبقه ی 5 و جیمینو بیار »
چشمی گفتم و با یه تعظیم از اونجا خارج شدم خب مگه بهتر از این داریم اسانسور که کیم تهیونگ توشن و اگه بخوام از پله ها برم شاید یه 100 تایی بشه یکی توی سرم زدم
ریتا:«دختره ی خنگ تو میتونی باید بتونی 100 تا که چیزی نیست تو 200 تاروهم میری دختر»
با این فکر راه افتادم و به سمت پله ها حرکت کردم تا به طبقه ی پنج رسیدم و از دختری که اونجا بود اتاق جیمینو خواستم با تقه لی به در و بیا تویی وارد اتاق شدم نگاهی بهم انداخت
جیمین:«چیکار داری»
لبخندی زدم این مرد واقعا حس خوبی بهم میداد:«عم اقای رئیس گفتن بهتون بگم برید اتاقش»
بی حوصله موهاشو بالا زد
جیمین:«توی اسانسور منتظرم یمون»
زیر لب گفتم:«کلفتتون نیستم که بمونمو برم»
انگار که فهمیده بود چیگفتم گفت:«چیزی گفتی؟! »
نه ای گفتم و داخل اسانسور منتظرش موندم بعد چند مین وارد اسانسور شد و طبقه ی 8 رو زد و وارد اتاق رئیس شدیم با دیدنمون لبخند دندون نمایی زد
تهیونگ:«اوهه جیمین چرا انقد لفتش میدی »
جیمین یه تای ابروشو بالا انداخت
جیمین:«اون کاری ک تو میگی انقدم ساده نیست»
تهیونگ موهاشو بالا داد
:«اوکی بشین روی کاناپه »
جیمین سرشو تکون داد و به خواستش عمل کرد تهیونگ از روی صندلیش بلند شد و به سمتم اومد
تهیونگ:«خب خب و تو چرا کارتتو نداختی؟ »
بدون اجازه دادن بهش تا حرفی بزنه گفتم:«عذر میخام دیگه تکرار نمیشه »
روشو اونطرف کرد :«اما اینطوری که نمیشه باید یه تنبیهی باشه»
ریتا:«چقد عالی 10 دقیقه تاخیر داشتم »
از بادیگارد رد شدم وارد اسانسور شدم منتظر رفتنش به بالا بودم که طبقه ی بعد ایستاد زندگی از این بهتر نمیشه با دیدن رئیس توی خودم جمع شدم نیشخندی زد و کنارم ایستاد نگاهی بهم انداخت چو یه تای ابروشو بالا انداخت
تهیونگ:«او مای گاد تو چه کارمند خوبی هستی علاوه بر اینکه 10 دقیقه تاخیر داشتی پلاکاردتو که دیروز انقد بهت گفتم بپوش نپوشیدی؟»
نگاهی از اینه ی اسانسور به خودم انداختم واقعا رفته بود ؟!اونم توی روز اول کاری؟!
ریتا:«ببخشید رئیس عذر میخام »
اسانسور ایستاد خواستم برم که صدام زد
تهیونگ :«قبل از اینکه تشریف ببری برو طبقه ی 5 و جیمینو بیار »
چشمی گفتم و با یه تعظیم از اونجا خارج شدم خب مگه بهتر از این داریم اسانسور که کیم تهیونگ توشن و اگه بخوام از پله ها برم شاید یه 100 تایی بشه یکی توی سرم زدم
ریتا:«دختره ی خنگ تو میتونی باید بتونی 100 تا که چیزی نیست تو 200 تاروهم میری دختر»
با این فکر راه افتادم و به سمت پله ها حرکت کردم تا به طبقه ی پنج رسیدم و از دختری که اونجا بود اتاق جیمینو خواستم با تقه لی به در و بیا تویی وارد اتاق شدم نگاهی بهم انداخت
جیمین:«چیکار داری»
لبخندی زدم این مرد واقعا حس خوبی بهم میداد:«عم اقای رئیس گفتن بهتون بگم برید اتاقش»
بی حوصله موهاشو بالا زد
جیمین:«توی اسانسور منتظرم یمون»
زیر لب گفتم:«کلفتتون نیستم که بمونمو برم»
انگار که فهمیده بود چیگفتم گفت:«چیزی گفتی؟! »
نه ای گفتم و داخل اسانسور منتظرش موندم بعد چند مین وارد اسانسور شد و طبقه ی 8 رو زد و وارد اتاق رئیس شدیم با دیدنمون لبخند دندون نمایی زد
تهیونگ:«اوهه جیمین چرا انقد لفتش میدی »
جیمین یه تای ابروشو بالا انداخت
جیمین:«اون کاری ک تو میگی انقدم ساده نیست»
تهیونگ موهاشو بالا داد
:«اوکی بشین روی کاناپه »
جیمین سرشو تکون داد و به خواستش عمل کرد تهیونگ از روی صندلیش بلند شد و به سمتم اومد
تهیونگ:«خب خب و تو چرا کارتتو نداختی؟ »
بدون اجازه دادن بهش تا حرفی بزنه گفتم:«عذر میخام دیگه تکرار نمیشه »
روشو اونطرف کرد :«اما اینطوری که نمیشه باید یه تنبیهی باشه»
۳.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.