My Pretty dady

My Pretty dady
Part 6
کوک: ا/تت..یک دقیقه بیا انباری ( تصمیم برای این شد که ببریمش انباری تا لیا راحت تر باهاش حرف بزنه)
ا/ت: چشم* ( تا وارد انباری شدم کوک و هیونجین که پشت در بودن رفتن بیرون و تا میخواستم بهشون برسم در رو بستن آخرین چیزی که دیدم این بود که کوک زبون درازی کرد)
ا/ت:با صدای قفل شدن در لرزیدم * و محکم به در میکوبیدم
لیا: ا/ت؟!
ا/ت؛ کلاستروفوبیا داشتم *( ترس از فضای بسته) در رو باز کنیددد ( گریه) من میترسممم ( جیغ)
لیا: ا/ت گوش کننن..
ا/ت: آقا باشع قبول..آشتی فقط منو ببر بیرون ( جیغ و گریه).. خواهش میکنم
کوک: هرچقدر سعی کردم در رو باز کنم باز نشد* ا/تتت اینجاییم نگران نباش نترس
ا/ت؛ تنگ نفس گرفتم* تروخداااا( ضعیف)
لیا؛ الان میارنمون بیرون نگران نباش ( نگران)
ا/ت؛ داشتم از حال میرفتم که آخرین چیزی که دیدم که کوم محکم با لگد در رو باز کرد و همه نزدیکم اومدن و از حال رفتم*
دیدگاه ها (۲)

My Pretty dady Part 7راویمن خیلی حالم بد بود پس دارو رو خورد...

My Pretty dadyPart 8* بیمارستان *دکتر: به ایشون شک بدی وارد ...

My Pretty dady Part 5کوک: میتونی کارتو شروع کنیا/ت: خیلی ممن...

My Pretty dady Part 4*چت*کوک: چه زود آنلاین شدیا/ت: نه بابا ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط