مدل جذابم✨ پارت 6
داستان از زبان شما : ما هم در حالی که داشتیم از اون ها بد میگفتیم😥 هر کدوم توی یه اتاقک بودیم و با هم حرف میزدیم 😑البته ما در اون جایی که در اتاقک هامون به اونجا وامیشد رو قفل کردیم🔐 تا کسی نیاد و حرف هامون رو نشنوه بعد پوشیدن لباس هامون دوباره هم میکاپ💄 هم مدل موهامون هم لباس هامون👗 رو توی آینه چک کردیم و به جایی که قرار بود عکاسی کنیم رفتیم🚶♀️ (عکس لباس هاتون توی تصویر هست سمت راست هانا/ وسطی بونا / سمت چپی رایونگ)
برای شروع اول گروه ما چند تا عکس سه نفره با ژست های مختلف گرفتیم✌ و بعد از ما گروه اتو کشیده بی تی اس😅 رفتن عکس گرفتن حالا نوبت این شده بود که عکس های دسته جمعی بگیریم 😬ولی نمیدونستم باید چجور عکس بگیریم(کاری نداره که برو جلوی دوربین وایستا و بگو به یه نفر دکمه رو بزنه 🙂. - 😐😒) من تا الان مدل بودم با پسر های زیادی عکس گرفتم ولی نمیدونم چرا دوست ندارم با اینا عکس بگیرم 😣با کلی وقت تلف کردن های بی خودی بالاخره کناره اونا واستادیم 🧍♀️به بونا و رایونگ گفتم لطفا طوری وایستان که من کنار اون پسرا نیوفتم ولی نمیدونم چرا این حرف رو زدم😐
ترتیب واستادن ما به این شکل بود که از سمت راست به چپ : تهیونگ /شوگا /جین /کوک /بونا / من / رایونگ /جیمین /نامجون/ جی هوپ .بعد چند تا عکس از ما سه تا در خواست کردن که همون جا بمونیم و از بین پسرا هم سه تا به داوطلبی خودشون بمونن🙂 و عکس شش نفره بگیریم 🤦♀️.اونا هم کنار هم جمع شدن واولین نفر نامجون کنار کشید بعد 😕از اون شوگا 😥و بعد جی هوپ🤯 و جین😨 رفتن و قرار شد من و بونا و رایونگ با کوک و تهیونگ و جیمین عکس بگیریم ....😨😊
وقتی داشتیم عکس میگرفتیم من مجبور شدم کنار اون پسرا واستم😠 و عکاس هم ازم خواست تا دستم رو روی شونه کوک بزارم 🤒🤕من هم چون نمیخواستم این کار رو بکنم خودم رو به نشنیدن زدم و دستم رو توی موهام کردم😂 و بعد چند تا عکس عکاس دوباره حرفش رو تکرار کرد و من هم از روی مجبوریت خواستم دستم رو روی شونه کوک بزارم😫 که یه فکری به سرم زد 🤨 .اون هم این بود که نقش این رو بازی کنم که حالم بد شده 😁🤕به خاطر افت فشار😁 و شروع به عملی کردن نقشم😉 کردم کم کم خودمرو زدم به بی حالی🙁 که کوک یه نگاهی به من کرد و گفت÷ هانا خوبی؟🤨 البته اشکال نداره اسمت رو صدا بزنم؟🙂 - نه نه اصلا خوب نیستم🤕 و اشکالی نداره اسمم رو صدا بزنی🙃.
که توی همین حال پاهام رو شل کردم و افتادم روی زمین😝 (توقع نداشته باشین کوک دستش رو بگیره و نزاره بیفته زمین چون اینا تازه باهم اشنا شدن😕 ) همه بچه ها که روی صحنه عکاسی بودن دورم جمع شدن بعد هم با کمک بونا و رایونگ به پشت صحنه رفتم و بونا و رایونگ از خدمه اونجا چیز های شیرین خواستن تا قندم بیاد بالا😂 مامانم هم از اون سمت اومد و بانگرانی کنارم نشست 😟و گفت# دخترم اگه نمیتونی ادامه بدی می تونی بری ما بدون تو عکاسی رو ادامه میدیم. من هم که از خدا خواسته منتظر این حرف مامانم بودم که بگه تا من هم ادامش بگم باشه😀 ولی برای مشکوک نشدن گفتم- نه مامان اخه نمیشه عکاسی به خاطر من خراب بشه 😥وتازه من حالم خوبه میتونم ادامه بدم🙂
توی این لحظه وایمیستم🧍♀️ و چند قدم بر میدارم 🚶♀️و دوباره میافتم و از پشت بونا نمیزاره بیفتم😅 و من رو دوباره میزاره همون جایی که نشسته بودم = هانا لوس بازی در نیار برو خونه🙁 و استراحت کن تا حالت خوب شه ما این جا هواسمون به همه چیز هست🙃 # اره دخترم تو برو خونه مشکلی برای این جا پیش نمیاد😟 خودت رو نگران نکن.-ولی من که نمیتونم با این حالم رانندگی کنم🙁 بعد توی ذهنتون میگید چه عجوبه ای هستم فکرم به کجا ها هست😆😅.
.........................................
«Like=لایک»
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
#جیمین
#بی_تی_اس
#موچی
#فیک_جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#داستان
#armi
#jimin
#BTS
#kpop
#like
برای شروع اول گروه ما چند تا عکس سه نفره با ژست های مختلف گرفتیم✌ و بعد از ما گروه اتو کشیده بی تی اس😅 رفتن عکس گرفتن حالا نوبت این شده بود که عکس های دسته جمعی بگیریم 😬ولی نمیدونستم باید چجور عکس بگیریم(کاری نداره که برو جلوی دوربین وایستا و بگو به یه نفر دکمه رو بزنه 🙂. - 😐😒) من تا الان مدل بودم با پسر های زیادی عکس گرفتم ولی نمیدونم چرا دوست ندارم با اینا عکس بگیرم 😣با کلی وقت تلف کردن های بی خودی بالاخره کناره اونا واستادیم 🧍♀️به بونا و رایونگ گفتم لطفا طوری وایستان که من کنار اون پسرا نیوفتم ولی نمیدونم چرا این حرف رو زدم😐
ترتیب واستادن ما به این شکل بود که از سمت راست به چپ : تهیونگ /شوگا /جین /کوک /بونا / من / رایونگ /جیمین /نامجون/ جی هوپ .بعد چند تا عکس از ما سه تا در خواست کردن که همون جا بمونیم و از بین پسرا هم سه تا به داوطلبی خودشون بمونن🙂 و عکس شش نفره بگیریم 🤦♀️.اونا هم کنار هم جمع شدن واولین نفر نامجون کنار کشید بعد 😕از اون شوگا 😥و بعد جی هوپ🤯 و جین😨 رفتن و قرار شد من و بونا و رایونگ با کوک و تهیونگ و جیمین عکس بگیریم ....😨😊
وقتی داشتیم عکس میگرفتیم من مجبور شدم کنار اون پسرا واستم😠 و عکاس هم ازم خواست تا دستم رو روی شونه کوک بزارم 🤒🤕من هم چون نمیخواستم این کار رو بکنم خودم رو به نشنیدن زدم و دستم رو توی موهام کردم😂 و بعد چند تا عکس عکاس دوباره حرفش رو تکرار کرد و من هم از روی مجبوریت خواستم دستم رو روی شونه کوک بزارم😫 که یه فکری به سرم زد 🤨 .اون هم این بود که نقش این رو بازی کنم که حالم بد شده 😁🤕به خاطر افت فشار😁 و شروع به عملی کردن نقشم😉 کردم کم کم خودمرو زدم به بی حالی🙁 که کوک یه نگاهی به من کرد و گفت÷ هانا خوبی؟🤨 البته اشکال نداره اسمت رو صدا بزنم؟🙂 - نه نه اصلا خوب نیستم🤕 و اشکالی نداره اسمم رو صدا بزنی🙃.
که توی همین حال پاهام رو شل کردم و افتادم روی زمین😝 (توقع نداشته باشین کوک دستش رو بگیره و نزاره بیفته زمین چون اینا تازه باهم اشنا شدن😕 ) همه بچه ها که روی صحنه عکاسی بودن دورم جمع شدن بعد هم با کمک بونا و رایونگ به پشت صحنه رفتم و بونا و رایونگ از خدمه اونجا چیز های شیرین خواستن تا قندم بیاد بالا😂 مامانم هم از اون سمت اومد و بانگرانی کنارم نشست 😟و گفت# دخترم اگه نمیتونی ادامه بدی می تونی بری ما بدون تو عکاسی رو ادامه میدیم. من هم که از خدا خواسته منتظر این حرف مامانم بودم که بگه تا من هم ادامش بگم باشه😀 ولی برای مشکوک نشدن گفتم- نه مامان اخه نمیشه عکاسی به خاطر من خراب بشه 😥وتازه من حالم خوبه میتونم ادامه بدم🙂
توی این لحظه وایمیستم🧍♀️ و چند قدم بر میدارم 🚶♀️و دوباره میافتم و از پشت بونا نمیزاره بیفتم😅 و من رو دوباره میزاره همون جایی که نشسته بودم = هانا لوس بازی در نیار برو خونه🙁 و استراحت کن تا حالت خوب شه ما این جا هواسمون به همه چیز هست🙃 # اره دخترم تو برو خونه مشکلی برای این جا پیش نمیاد😟 خودت رو نگران نکن.-ولی من که نمیتونم با این حالم رانندگی کنم🙁 بعد توی ذهنتون میگید چه عجوبه ای هستم فکرم به کجا ها هست😆😅.
.........................................
«Like=لایک»
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
#جیمین
#بی_تی_اس
#موچی
#فیک_جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#داستان
#armi
#jimin
#BTS
#kpop
#like
۳۱.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.