پلیس ابلیس part
پلیس. ابلیس. part ²⁰
جونگ کوک : برید خدارو شکر کنید که من مهربونم و میخوام یه تنبیه خوب و آسون کنمتون
ا.ت : چ چه تنبیهی
جونگ کوک : امروز میخوام به همه خدمت کار ها مرخصی بدم و شما دو تا باید تنهایی کل عمارت رو تمیز کنید
ا.ت و هانا : وادف ....
هانا : الان این آسونه
جونگ کوک : همینی که گفتم
جونگ کوک از پیش ا.ت و هانا رفت و از پله ها رفت بالا و رفت توی اتاقش و در رو محکم کوبید و ا.ت هم دو تا انگشت هایش رو گذاشت روی دماغش و شونه ها شو تموم داد که مثلاً داره گریه میکنه
هانا : خیر سرم مهمونم ، خدا بهت صبر بده ا.ت جان
ا.ت : این چه بلایی بو....
هانا : خیلی خب زود تر بیا کار هارو انجام بدیم که برای شب برنامه دارم
ا.ت : شت حالا خوبه همین الان جونگ کوک تنبیهمون کرد دیگه برنامه چه سیقه ایه
هانا : نظر کاملا مثبتت چیه که شب بریم بار
ا.ت : بارررر نه من تا حالا تو کل عمرم بار نرفتم
هانا : واااا چرا ؟
ا.ت : چون داداشم نمیزاشت
هانا : عههه داداش داری ، چند سالشه ، خوشگله ؟
هانا تموم حرف هاشو با مرموزی تمام زد و ا.ت هم فقط پوکر نگاهش میکرد در حدی که داشت با چشاش هانا رو سوراخ میکرد
هانا : ب باشه بابا داشت رو نخوردم که مال خودت
ا.ت : ول کن بابا سریع تر کار هامون رو انجام بدیم
هانا : بار چیی پس
ا.ت : امروز وقت نمیشه شاید فردا
هانا : پوففف باشه از کجا شروع کنیم
ا.ت : تو استخر ها رو تمیز کن من کل عمارت رو تمیز میکنم و بعدش دوتایی حیاط رو تمیز میکنیم
هانا : عه نه بابا جفت استخر ها رو من تمیز کنم ؟ نخیر یکیش من یکیش تو و عمارت و خیاط رو با هم تمیز میکنیم
ا.ت : خیلی خب باشه من میرم استخر داخل رو تمیز میکنم و تو برو استخر حیاط رو تمیز کن
هانا : اوکی من رفتم بای
هانا رفت سمت اتاق خدمت کار ها و وسایل تمیز کاری رو برداشت و رفت سمت حیاط و ا.ت هم مثل هانا رفت وسایل رو برداشت و رفت سمت استخر داخل عمارت و شروع کرد به تمیز کاری و عموی جونگ کوک هم نوی این مدت که داخل اتاقش بود میره داخل اتاق جونگ کوک
ع.ک : کوک میگم یه استخرمون نشه
جونگ کوک : باشه منم اتفاقا میخواستم برم
• اسلاید دو استخر داخل عمارت •
• اسلاید سه استخر داخل حیاط •
جونگ کوک : برید خدارو شکر کنید که من مهربونم و میخوام یه تنبیه خوب و آسون کنمتون
ا.ت : چ چه تنبیهی
جونگ کوک : امروز میخوام به همه خدمت کار ها مرخصی بدم و شما دو تا باید تنهایی کل عمارت رو تمیز کنید
ا.ت و هانا : وادف ....
هانا : الان این آسونه
جونگ کوک : همینی که گفتم
جونگ کوک از پیش ا.ت و هانا رفت و از پله ها رفت بالا و رفت توی اتاقش و در رو محکم کوبید و ا.ت هم دو تا انگشت هایش رو گذاشت روی دماغش و شونه ها شو تموم داد که مثلاً داره گریه میکنه
هانا : خیر سرم مهمونم ، خدا بهت صبر بده ا.ت جان
ا.ت : این چه بلایی بو....
هانا : خیلی خب زود تر بیا کار هارو انجام بدیم که برای شب برنامه دارم
ا.ت : شت حالا خوبه همین الان جونگ کوک تنبیهمون کرد دیگه برنامه چه سیقه ایه
هانا : نظر کاملا مثبتت چیه که شب بریم بار
ا.ت : بارررر نه من تا حالا تو کل عمرم بار نرفتم
هانا : واااا چرا ؟
ا.ت : چون داداشم نمیزاشت
هانا : عههه داداش داری ، چند سالشه ، خوشگله ؟
هانا تموم حرف هاشو با مرموزی تمام زد و ا.ت هم فقط پوکر نگاهش میکرد در حدی که داشت با چشاش هانا رو سوراخ میکرد
هانا : ب باشه بابا داشت رو نخوردم که مال خودت
ا.ت : ول کن بابا سریع تر کار هامون رو انجام بدیم
هانا : بار چیی پس
ا.ت : امروز وقت نمیشه شاید فردا
هانا : پوففف باشه از کجا شروع کنیم
ا.ت : تو استخر ها رو تمیز کن من کل عمارت رو تمیز میکنم و بعدش دوتایی حیاط رو تمیز میکنیم
هانا : عه نه بابا جفت استخر ها رو من تمیز کنم ؟ نخیر یکیش من یکیش تو و عمارت و خیاط رو با هم تمیز میکنیم
ا.ت : خیلی خب باشه من میرم استخر داخل رو تمیز میکنم و تو برو استخر حیاط رو تمیز کن
هانا : اوکی من رفتم بای
هانا رفت سمت اتاق خدمت کار ها و وسایل تمیز کاری رو برداشت و رفت سمت حیاط و ا.ت هم مثل هانا رفت وسایل رو برداشت و رفت سمت استخر داخل عمارت و شروع کرد به تمیز کاری و عموی جونگ کوک هم نوی این مدت که داخل اتاقش بود میره داخل اتاق جونگ کوک
ع.ک : کوک میگم یه استخرمون نشه
جونگ کوک : باشه منم اتفاقا میخواستم برم
• اسلاید دو استخر داخل عمارت •
• اسلاید سه استخر داخل حیاط •
- ۱۰.۵k
- ۲۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط