فصل دوم: فیک فقط من، فقط تو
پارت•۱۷/
تهیونگ دستش رو گرفت و از اونجا خارج شدن ک
جیمین: اووو مشتاق دیدار خانم ات
ات: واقعا عجیبه
جیمین: اوممم درسته کی فکرشو میکرد من ب نوه مستر کیم کمک کنم اونم چ کمکی «خنده»
و هر دو خندیدن
تهیونگ: آممم
ات: من قبلاً آقای پارک رو تو نیویورک دیدم تهیونگ
تهیونگ: ک اینطور
خوشبختم.
و دستش رو جلوی جیمین دراز کرد و با همدیگه دست دادن
جیمین: نظرتون چیه شام رو با هم بخوریم و کمی بیشتر آشنا بشیم
تهیونگ :« تو دلش» میزنه پسر خوبی باشه
تهیونگ: چرا ک نه
ات : از دوست دخترت چ خبر اون هم اومده کره ؟
جیمین: اوه یادته ؟
اره اون هم همرامه
ات: مگه یادم میره
پس اونم برای شام دعوت کن بیاد پیشمون. میخوام باهاش آشنا بشم
جیمین: حتما
تهیونگ: پس من ی رستوران رزرو میکنم شب میبینمتون
جیمین: اوکی فعلا
و از هم خدافظی کردن
تهیونگ: خب خانوم ات قضیه چیه؟
ات: تههه من گشنمه انقد بهم فشار نیار از صبح هیچی نخوردم
تهیونگ: اوکی اوکی پس پیش ب سوی رستوراانننن
ات: بریممم
داخل رستوران
تهیونگ: ات خوب بخور از صبح هیچی نخوردی
ات: اوهوم
تهیونگ : چیزی شده ؟
ات : او نه خب راستش ذهنم ی کم مشغوله
تهیونگ: مشغول چی؟
ات: هی هیچی
تهیونگ: اوکی نگو
ات: ی یا قهر نکن دیگه
ته:.....
ات: تهیونگ؟!
ته:.....
ات: ته ته خرس عسلی مننن
ته: خرس عسلی ؟
ات : اره هر وقت قهر میکنی موهات میریزه رو صورتت اونوقت شبیه خرس عسلی میشی کیوتت
ته ک خر ذوق شده بود
ته: چینجا؟
ات: اره اوخییی
ته: حیح بیا غذا بخوریم
ات یهو از جاش بلند شد و ظرف غذاش رو برداشت ک ته تعجب کرد همونطور نگاش میکرد و ب سمت تهیونگ رفت و کنار صندلی کناریش نشست
ته: ام چی شد
ات : اون یارو دختره هی بهت نگاه میکنه رو مخمه
ته: اووو غیرتی شدی
ات: ن اصلا کی گفته
ته : اوکیییی
و همینطور مشغول بودن و لاو میترکوندن ک
دختره جاش رو عوض کرد و ایندفعه رو ب روی ته قرار گرفت ک
ات یهو پاشد و چنگال رو کوبید رو میز و با همون چنگال رفت سراغ دختره
ات : هیییی خانومممم « با داد»
......
شرط پارت بعد:۱۱۱تا لایک و کامنت بدون تکرار
« خب ب طور خیلی عجیبی من سرما خوردم و این ترسناکه چون اون دفعه ک سرما خوردم دقیقا چهل روز طول کشید تا اوکی شدم خب امیدوارم مثل دفعه قبل نباشه حیح
ببخشید ک دیر شد الآنم ب زور گذاشتم ولی چون قول داده بودم پس آپ کردم امیدوارم لذت ببرید »
تهیونگ دستش رو گرفت و از اونجا خارج شدن ک
جیمین: اووو مشتاق دیدار خانم ات
ات: واقعا عجیبه
جیمین: اوممم درسته کی فکرشو میکرد من ب نوه مستر کیم کمک کنم اونم چ کمکی «خنده»
و هر دو خندیدن
تهیونگ: آممم
ات: من قبلاً آقای پارک رو تو نیویورک دیدم تهیونگ
تهیونگ: ک اینطور
خوشبختم.
و دستش رو جلوی جیمین دراز کرد و با همدیگه دست دادن
جیمین: نظرتون چیه شام رو با هم بخوریم و کمی بیشتر آشنا بشیم
تهیونگ :« تو دلش» میزنه پسر خوبی باشه
تهیونگ: چرا ک نه
ات : از دوست دخترت چ خبر اون هم اومده کره ؟
جیمین: اوه یادته ؟
اره اون هم همرامه
ات: مگه یادم میره
پس اونم برای شام دعوت کن بیاد پیشمون. میخوام باهاش آشنا بشم
جیمین: حتما
تهیونگ: پس من ی رستوران رزرو میکنم شب میبینمتون
جیمین: اوکی فعلا
و از هم خدافظی کردن
تهیونگ: خب خانوم ات قضیه چیه؟
ات: تههه من گشنمه انقد بهم فشار نیار از صبح هیچی نخوردم
تهیونگ: اوکی اوکی پس پیش ب سوی رستوراانننن
ات: بریممم
داخل رستوران
تهیونگ: ات خوب بخور از صبح هیچی نخوردی
ات: اوهوم
تهیونگ : چیزی شده ؟
ات : او نه خب راستش ذهنم ی کم مشغوله
تهیونگ: مشغول چی؟
ات: هی هیچی
تهیونگ: اوکی نگو
ات: ی یا قهر نکن دیگه
ته:.....
ات: تهیونگ؟!
ته:.....
ات: ته ته خرس عسلی مننن
ته: خرس عسلی ؟
ات : اره هر وقت قهر میکنی موهات میریزه رو صورتت اونوقت شبیه خرس عسلی میشی کیوتت
ته ک خر ذوق شده بود
ته: چینجا؟
ات: اره اوخییی
ته: حیح بیا غذا بخوریم
ات یهو از جاش بلند شد و ظرف غذاش رو برداشت ک ته تعجب کرد همونطور نگاش میکرد و ب سمت تهیونگ رفت و کنار صندلی کناریش نشست
ته: ام چی شد
ات : اون یارو دختره هی بهت نگاه میکنه رو مخمه
ته: اووو غیرتی شدی
ات: ن اصلا کی گفته
ته : اوکیییی
و همینطور مشغول بودن و لاو میترکوندن ک
دختره جاش رو عوض کرد و ایندفعه رو ب روی ته قرار گرفت ک
ات یهو پاشد و چنگال رو کوبید رو میز و با همون چنگال رفت سراغ دختره
ات : هیییی خانومممم « با داد»
......
شرط پارت بعد:۱۱۱تا لایک و کامنت بدون تکرار
« خب ب طور خیلی عجیبی من سرما خوردم و این ترسناکه چون اون دفعه ک سرما خوردم دقیقا چهل روز طول کشید تا اوکی شدم خب امیدوارم مثل دفعه قبل نباشه حیح
ببخشید ک دیر شد الآنم ب زور گذاشتم ولی چون قول داده بودم پس آپ کردم امیدوارم لذت ببرید »
۷۷.۷k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.