FoRGoTTEN 🍷⛓️
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 8
فردا صبح*
صبح شده بود لباسای مدرسم رو پوشیدم
رفتم بیرون
جین: ات بیا صبحونه بخور
ات: گرسنم نیست می خوام برم مدرسه
نامجون: پس وایسا صبحونمون تموم شه ببریمت
آت: نه می خوام خودم برم
همشون نگاه هاشون رو بهم دوختن و عصبانی بودن
ات: باشه
شوگا: بیا بریم من صبحونم تموم شد
مجبور شدم با شوگا برم مدرسه این فرصتم از دستم رفت
به مدرسه رسیدیم
شوگا: خب رسیدیم خدافظ پیشی
ات: اوهوم خدافظ
شوگا: وایسا
به گردنم نزدیک شد ب.و.س.ه ای به گردنم زد
شوگا: حالا برو
از ماشین پیاده شدم این کار هاشون برام عادی شده بود
رفتم مدرسه وقتی دیدم ماشینش رفت زود از مدرسه خارج شدم و و به دوییدن ادامه دادم
فقط می خواستم از اونجا دور بشم از همه.........
PT 8
فردا صبح*
صبح شده بود لباسای مدرسم رو پوشیدم
رفتم بیرون
جین: ات بیا صبحونه بخور
ات: گرسنم نیست می خوام برم مدرسه
نامجون: پس وایسا صبحونمون تموم شه ببریمت
آت: نه می خوام خودم برم
همشون نگاه هاشون رو بهم دوختن و عصبانی بودن
ات: باشه
شوگا: بیا بریم من صبحونم تموم شد
مجبور شدم با شوگا برم مدرسه این فرصتم از دستم رفت
به مدرسه رسیدیم
شوگا: خب رسیدیم خدافظ پیشی
ات: اوهوم خدافظ
شوگا: وایسا
به گردنم نزدیک شد ب.و.س.ه ای به گردنم زد
شوگا: حالا برو
از ماشین پیاده شدم این کار هاشون برام عادی شده بود
رفتم مدرسه وقتی دیدم ماشینش رفت زود از مدرسه خارج شدم و و به دوییدن ادامه دادم
فقط می خواستم از اونجا دور بشم از همه.........
۶.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.