FoRGoTTEN 🍷⛓️
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 9
دیگه جون نداشتم افتادم زمین
چشمام رو برای یه لحظه بستم
چشمام رو باز کردم اما جای دیگه ای بودم
از جام پاشدم یه خونه البته بگم قصر بود
دیگه توان نداشتم باید آب می خوردم
در اونجا رو زدم در خود به خود باز شد
رفتم تو همه جا خیلی بزرگ بود
صدای تلق تولوقی می یومد
صدای پای کفش یکی
به پله ها نگاه کردم یکی داشت می یومد پایین
اومد پایین و جلوم وایساد
اون خیلی جذاب بود
@: دوباره همو دیدیم
ات: مگه ما همدیگه رو دیده بودیم!؟
@: اومممم فکر میکردم صورت جذابمو یادت میمونه
ات: چی
@: من همونیم که دیروز توی اتاق همه چیو گفت ملکه خونی
آت: تو همون مردی؟!
@: اوهوم
دیروز کامل صورتشو ندیده بودم
ات: آقا میشه بهم آب بدید تشنمه
@: بله
خدمتکار رو صدا کرد تا برام آب بیاره
چا اون وو: به من نگو آقا من خودم اسم دارم چا اون وو ( چا اون وو خودمونه هااا خیلی دوسش دارمممم🥹) ( اسلاید دوم عکس)
ات: چا اون وو تو اینجا تنهایی؟!
چا اون وو: اره ولی تو اومدی دیگه تنها نیستم
نمی دونستم چی میگه این حرفش چه معنی میده
یاد اتفاق دیروز افتادم که یهو غیب شد
ات: ت....تو ....هم........خوناشامی!!
چا اون وو: ( پوزخند) در هارو ببندید
شرط: ۳۰لایک
من امروز و فردا و پس فردا شاید نتونم ادامه فیک رو بنویسم
البته به کامنتا جواب میدم ولی چون این سه روز خیلی کار دارم نمی تونم چیزی بنویسم و بزارم ولی اگه شرط برسه حتما میزارم
و این سه روز هم ۱۰۰ تایی بشیم تا انرژی بگیرم و پارت های بعد و بزارم
خب گایز خیلییییی دوستون دارممممم ❤️❤️❤️❤️🥹🥹🥹🥹🌈🌈🌈🌈🌈
PT 9
دیگه جون نداشتم افتادم زمین
چشمام رو برای یه لحظه بستم
چشمام رو باز کردم اما جای دیگه ای بودم
از جام پاشدم یه خونه البته بگم قصر بود
دیگه توان نداشتم باید آب می خوردم
در اونجا رو زدم در خود به خود باز شد
رفتم تو همه جا خیلی بزرگ بود
صدای تلق تولوقی می یومد
صدای پای کفش یکی
به پله ها نگاه کردم یکی داشت می یومد پایین
اومد پایین و جلوم وایساد
اون خیلی جذاب بود
@: دوباره همو دیدیم
ات: مگه ما همدیگه رو دیده بودیم!؟
@: اومممم فکر میکردم صورت جذابمو یادت میمونه
ات: چی
@: من همونیم که دیروز توی اتاق همه چیو گفت ملکه خونی
آت: تو همون مردی؟!
@: اوهوم
دیروز کامل صورتشو ندیده بودم
ات: آقا میشه بهم آب بدید تشنمه
@: بله
خدمتکار رو صدا کرد تا برام آب بیاره
چا اون وو: به من نگو آقا من خودم اسم دارم چا اون وو ( چا اون وو خودمونه هااا خیلی دوسش دارمممم🥹) ( اسلاید دوم عکس)
ات: چا اون وو تو اینجا تنهایی؟!
چا اون وو: اره ولی تو اومدی دیگه تنها نیستم
نمی دونستم چی میگه این حرفش چه معنی میده
یاد اتفاق دیروز افتادم که یهو غیب شد
ات: ت....تو ....هم........خوناشامی!!
چا اون وو: ( پوزخند) در هارو ببندید
شرط: ۳۰لایک
من امروز و فردا و پس فردا شاید نتونم ادامه فیک رو بنویسم
البته به کامنتا جواب میدم ولی چون این سه روز خیلی کار دارم نمی تونم چیزی بنویسم و بزارم ولی اگه شرط برسه حتما میزارم
و این سه روز هم ۱۰۰ تایی بشیم تا انرژی بگیرم و پارت های بعد و بزارم
خب گایز خیلییییی دوستون دارممممم ❤️❤️❤️❤️🥹🥹🥹🥹🌈🌈🌈🌈🌈
۶.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.