فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هشتاد و هفت
در اتاق رو باز کرد و من رو پرت کرد داخل اتاق
با ترس بهش خیره شدم
∆ قراره تا چند دیقه ی دیگه مال من بشی
- خواهش میکنم اینکار رو نکن
∆ خفه شو زود باش لباس هات رو دربیار
(عربده)
- نه تروخدا نه(گریه)
∆ در نمیاری نه؟
- ........
∆ باشه خودم درش میارم
اومد سمتم
توانایی مقابله باهاش رو نداشتم
داخل یه حرکت لباس هام رو از تنم دراورد
سریع دستم رو گذاشتم روی بدنم تا بدنم رو نبینه
∆ خب بگو ببینم گزینه ی اول یا دوم؟
- هیچکدوم
∆ باشه پس گزینه دوم
همین الان فیلم بد......
- نه
تروخدا اینکار نکن
باهات همکاری میکنم ولی تروخدا اینکار رو نکن
خواهش میکنم
∆ باشه
اما یه شرط داره
باید تو کار رو شروع بکنی
شیطان صفت ترین ادم روی زمین
داشت با بدن خودم من رو تهدید میکرد
اون عوضی رسما داره بهم تجا...و.ز میکنه
با تردید بهش خیره شدم
چاره ی دیگه ای نداشتم
در حال حاظر هیچ کاری از دستم برنمی اومد
هیچ کاری
اروم به سمتش رفتم و دکمه های پیراهنش رو دراوردم
∆ یعنی اون عوضی اینقدر برات مهمه؟
که حاظری بخاطرش این تحقیر هارو بپذیری؟
- برای کسی که بویی از عشق به مشامش نخورده توضیح این کار معنایی نداره
∆ خفه شو و فقط کارت رو بکن
بعد از در اوردن لباس هاش دستم رو کشید و من رو پرت کرد روی تخت و.......(دوست ندارم اسم.ات این قسمت رو بنویسم:)
ا/ت ویو
کل شب به کاری که کردم فکر میکردم
چطوری تو روی جونگ کوک نگاه کنم؟
چجوری بهش بگم مجبور شدم با دشمنت بخوابم؟
چجوری؟
یعنی اون من رو میبخشید؟
با نفرت به تهیونگ خیره شدم
دوران تو هم به پایان میرسه کیم تهیونگ
پارت هشتاد و هفت
در اتاق رو باز کرد و من رو پرت کرد داخل اتاق
با ترس بهش خیره شدم
∆ قراره تا چند دیقه ی دیگه مال من بشی
- خواهش میکنم اینکار رو نکن
∆ خفه شو زود باش لباس هات رو دربیار
(عربده)
- نه تروخدا نه(گریه)
∆ در نمیاری نه؟
- ........
∆ باشه خودم درش میارم
اومد سمتم
توانایی مقابله باهاش رو نداشتم
داخل یه حرکت لباس هام رو از تنم دراورد
سریع دستم رو گذاشتم روی بدنم تا بدنم رو نبینه
∆ خب بگو ببینم گزینه ی اول یا دوم؟
- هیچکدوم
∆ باشه پس گزینه دوم
همین الان فیلم بد......
- نه
تروخدا اینکار نکن
باهات همکاری میکنم ولی تروخدا اینکار رو نکن
خواهش میکنم
∆ باشه
اما یه شرط داره
باید تو کار رو شروع بکنی
شیطان صفت ترین ادم روی زمین
داشت با بدن خودم من رو تهدید میکرد
اون عوضی رسما داره بهم تجا...و.ز میکنه
با تردید بهش خیره شدم
چاره ی دیگه ای نداشتم
در حال حاظر هیچ کاری از دستم برنمی اومد
هیچ کاری
اروم به سمتش رفتم و دکمه های پیراهنش رو دراوردم
∆ یعنی اون عوضی اینقدر برات مهمه؟
که حاظری بخاطرش این تحقیر هارو بپذیری؟
- برای کسی که بویی از عشق به مشامش نخورده توضیح این کار معنایی نداره
∆ خفه شو و فقط کارت رو بکن
بعد از در اوردن لباس هاش دستم رو کشید و من رو پرت کرد روی تخت و.......(دوست ندارم اسم.ات این قسمت رو بنویسم:)
ا/ت ویو
کل شب به کاری که کردم فکر میکردم
چطوری تو روی جونگ کوک نگاه کنم؟
چجوری بهش بگم مجبور شدم با دشمنت بخوابم؟
چجوری؟
یعنی اون من رو میبخشید؟
با نفرت به تهیونگ خیره شدم
دوران تو هم به پایان میرسه کیم تهیونگ
۹.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.