فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هشتاد و شش
قربان لطفا همین یه بار به ما رحم کنید قول میدم تهیونگ رو ادم کنم
+ خفه شو
فعلا قراره مهمون من باشی
............
ا/ت ویو
این چند شب تهیونگ اصلا نمیومد خونه و من حتی یه بارم ندیدمش
با ترس و لرز توی رخت و خواب میخوابیدم تا شاید جونگ کوک برای نجاتم بیاد
تقریبا ۲ هفته از فرستادن ایمیل میگذره ولی هیچ خبری از اونا نیست
یعنی تونستن جونگ سو رو پیدا کنن؟
من به جونگ کوک اعتماد کامل دارم صد در صد پیداش کرده
داخل فکر و خیال بودم که با صدای دویدن ندیمه ها به خودم اومد
... برید بچه ها برید ارباب اومد زود باشید
یعنی تهیونگ برگشته؟
سریع رفتم سمت پذیرایی و به در ورودی خیره شدم
با وارد شدنش بوی الکل کل خونه رو پر کرد
با ترس به چشای قرمزش که تقریبا از حدقه زده بود بیرون خیره شدم
یعنی چیکار کرده بود که اینشکلی شده؟
نکنه ادم کشته؟
خواستم برم طبقه ی بالا که با صدای تهیونگ سر جام وایسادم
∆ صبر کن
- .......
∆ حالا که جونگ کوک سعی در نابودیه من داره منم با چیزی که خط قرمزه شه تهدیدش میکنم
- منظورت چیه؟
∆ قراره امشب کلی خوش بگذرونیم خانم کیم
- چ .چی؟
∆ قراره یکم شیطونی بکنیم ولی اشکالی نداره
- نمیزارم
نمیزارم دستت بهم بخوره
∆ نه دیگه نشد
این چیزی نیست که من میخوام بشنوم
اگر باهام همکاری نکنی به اجبار انجامش میدم و....
- و چی؟
∆ و اینکه فیلم شیطون بازی هامون رو برای جئون میفرستم
تو که این رو نمیخوای نه؟
- عوضی حیوان صفت
∆ خب حالا انتخاب با خودته
- عمرا دستت بهم بخوره
∆ باشه فکر کنم جونگ کوک به زودی قراره از زن خوشگلش ناامید بشه
- نمیزا...........
حرفم از دهنم خارج نشده بود که دستم رو کشید و به زور با خودش برد
با ترس به اتفاقی که قرار بود تا چند دیقه ی دیگه بیفته فکر میکردم
اگر واقعا برای جونگ کوک فیلم بفرسته چی؟
اونوقت همه ی اعتمادی که به من داشت به فنا میرفت
پارت هشتاد و شش
قربان لطفا همین یه بار به ما رحم کنید قول میدم تهیونگ رو ادم کنم
+ خفه شو
فعلا قراره مهمون من باشی
............
ا/ت ویو
این چند شب تهیونگ اصلا نمیومد خونه و من حتی یه بارم ندیدمش
با ترس و لرز توی رخت و خواب میخوابیدم تا شاید جونگ کوک برای نجاتم بیاد
تقریبا ۲ هفته از فرستادن ایمیل میگذره ولی هیچ خبری از اونا نیست
یعنی تونستن جونگ سو رو پیدا کنن؟
من به جونگ کوک اعتماد کامل دارم صد در صد پیداش کرده
داخل فکر و خیال بودم که با صدای دویدن ندیمه ها به خودم اومد
... برید بچه ها برید ارباب اومد زود باشید
یعنی تهیونگ برگشته؟
سریع رفتم سمت پذیرایی و به در ورودی خیره شدم
با وارد شدنش بوی الکل کل خونه رو پر کرد
با ترس به چشای قرمزش که تقریبا از حدقه زده بود بیرون خیره شدم
یعنی چیکار کرده بود که اینشکلی شده؟
نکنه ادم کشته؟
خواستم برم طبقه ی بالا که با صدای تهیونگ سر جام وایسادم
∆ صبر کن
- .......
∆ حالا که جونگ کوک سعی در نابودیه من داره منم با چیزی که خط قرمزه شه تهدیدش میکنم
- منظورت چیه؟
∆ قراره امشب کلی خوش بگذرونیم خانم کیم
- چ .چی؟
∆ قراره یکم شیطونی بکنیم ولی اشکالی نداره
- نمیزارم
نمیزارم دستت بهم بخوره
∆ نه دیگه نشد
این چیزی نیست که من میخوام بشنوم
اگر باهام همکاری نکنی به اجبار انجامش میدم و....
- و چی؟
∆ و اینکه فیلم شیطون بازی هامون رو برای جئون میفرستم
تو که این رو نمیخوای نه؟
- عوضی حیوان صفت
∆ خب حالا انتخاب با خودته
- عمرا دستت بهم بخوره
∆ باشه فکر کنم جونگ کوک به زودی قراره از زن خوشگلش ناامید بشه
- نمیزا...........
حرفم از دهنم خارج نشده بود که دستم رو کشید و به زور با خودش برد
با ترس به اتفاقی که قرار بود تا چند دیقه ی دیگه بیفته فکر میکردم
اگر واقعا برای جونگ کوک فیلم بفرسته چی؟
اونوقت همه ی اعتمادی که به من داشت به فنا میرفت
۸.۴k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.