رفتی شرکت و یسری پرونده بو که باید چک می کردی و که در میز
رفتی شرکت و یسری پرونده بو که باید چک می کردی و که در میزنن تو اجازه ی ورود میدی.
منشیت : سلام رئیس صبح بخیر امروز با یه شرکت قرار ملاقات دارین و اسم شرکت هم گلد هست که رئسش اقای پارک هستن
ات: گفتی اسم رئسش چی بود؟؟
منشی : اقای پارک جیمین
ات : باشه می تونی بری
منشی با یه چشم گفتن رفت بیرون تو هی توی ذهنت درباره ی جیمین می گفتی و کلافه بودی هی غرغر می کردی.
ذهن ات :
چرا همیشه باید یهو یه اتفاقی بیوفته که من باهاش رودرو بشم و یا بخودت دلداری میدادی یا هی غر میزدی.
ات : ایراد نداره که یه قرار ساده هست زود تموم میشه میرن، ولی اگر دیرتر تموم بشه چیییییییییی ای خداااااا دارم دیوانه میشم صبر بده.
پایان ذهن ات
چند ساعت بعد
منشیت : رئیس اقای پارک و اعضای گروهشون اومدن
ات : باشه میتونی بری صبر کن فقط خیلی با احترام بهشون بگو برن توی اتاق جلسه تا من بیام الان دیگه می تونی بری .
منشیت رفت و تو شروع کردی به تمدید میکاپت و لباست رو عوض کردی لباست یه لباس جین ابی بود خیلی خوشگل بود لیسا برات گرفته بود و هی خودتو توی اینه میدید ی که بد نشده باشی
رفتی و وارد جلسه شدی
همه ی اعضا به احترامت بلند شدن و تو گفتی.
ات : بفرمایید امیدوارم یه جلسه بود هیچی ایرادی بر گذار بشه.
اعضا : همچنین
جلسه شروع شد و جیمین همش نگات می کرد ولی تو سعی میکردی توجه نکنی زیاد چون تمرکزت بهم می ریخت.
جلسه تموم میشه.
اعضا میان پیشت و نامجون میگه
نامجون : ات میشه باهات یه چند لحظه صحبت کنیم؟!
ات : بله حتما نامجون شی
نامجون : ..........
خب ببخشید دیر اپ کردم این یه پارت پر پیمون برای شما امیدوارم خوشتون اومده باشههه دوستون دارم تا پارت بعدی 💜💜💜💜💜
منشیت : سلام رئیس صبح بخیر امروز با یه شرکت قرار ملاقات دارین و اسم شرکت هم گلد هست که رئسش اقای پارک هستن
ات: گفتی اسم رئسش چی بود؟؟
منشی : اقای پارک جیمین
ات : باشه می تونی بری
منشی با یه چشم گفتن رفت بیرون تو هی توی ذهنت درباره ی جیمین می گفتی و کلافه بودی هی غرغر می کردی.
ذهن ات :
چرا همیشه باید یهو یه اتفاقی بیوفته که من باهاش رودرو بشم و یا بخودت دلداری میدادی یا هی غر میزدی.
ات : ایراد نداره که یه قرار ساده هست زود تموم میشه میرن، ولی اگر دیرتر تموم بشه چیییییییییی ای خداااااا دارم دیوانه میشم صبر بده.
پایان ذهن ات
چند ساعت بعد
منشیت : رئیس اقای پارک و اعضای گروهشون اومدن
ات : باشه میتونی بری صبر کن فقط خیلی با احترام بهشون بگو برن توی اتاق جلسه تا من بیام الان دیگه می تونی بری .
منشیت رفت و تو شروع کردی به تمدید میکاپت و لباست رو عوض کردی لباست یه لباس جین ابی بود خیلی خوشگل بود لیسا برات گرفته بود و هی خودتو توی اینه میدید ی که بد نشده باشی
رفتی و وارد جلسه شدی
همه ی اعضا به احترامت بلند شدن و تو گفتی.
ات : بفرمایید امیدوارم یه جلسه بود هیچی ایرادی بر گذار بشه.
اعضا : همچنین
جلسه شروع شد و جیمین همش نگات می کرد ولی تو سعی میکردی توجه نکنی زیاد چون تمرکزت بهم می ریخت.
جلسه تموم میشه.
اعضا میان پیشت و نامجون میگه
نامجون : ات میشه باهات یه چند لحظه صحبت کنیم؟!
ات : بله حتما نامجون شی
نامجون : ..........
خب ببخشید دیر اپ کردم این یه پارت پر پیمون برای شما امیدوارم خوشتون اومده باشههه دوستون دارم تا پارت بعدی 💜💜💜💜💜
۷.۹k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.