سرنوشت

#سرنوشت
#Part۲





در کمدو باز کردمو دنبال گوشیم گشتم ولی ندیدمش حالا چیکار کنم داشتم در کمدو ببندم که باخودم گفتم بزار تو جیباشم بگردم تو کت اولیش نبود دومی نبود چندتارو که گشتم تو جیب یکی از کتاش بود گوشیمو برداشتم سعی کردم روشنش کنم ولی نشد حالا چیکار کنم رفتم شارژر برداشتمو زدمش به شارژ دستام عرق کرده بود بدجور ترسیده بودم گوشیمو روشن کردمو شماره سوجینو گرفتم یا یار زنگ زدم ولی برنداشت ناامید شدم رو تخت نشستم و سرمو بین دستام گرفتم حالا چیکار کنم بعد چند دیقه دوباره شماره سوجینو گرفتم چند تا بوق خوردو جواب نداد دلم میخاست به حال خدم گریه کنم میخاستم قط کنم که جواب داد

سوجین: بله بفرمایید

ات: س.. سلام سوجین منم ات

سوجین: ات تویی کجا بودی دختر این دوسال کجا بودی چرا بهم زنگ نزدی

بغض گلومو فشار میداد اشکام داشت میریخت با گریه گفتم: سوجین منو چند روز خونت راه میدی دیگ دلم نمخاد اینحا باشم

سوجین: ابن چهه حرفیهه خر دیوونه بیا من خونم ولی مگ تو کجایی

نتونستم جواب بدم گفتم بیام همچیو بهت میگم خونت همون قبلیه گف نه نه ازونجا اومدم یجا دیگه الان ادرسو برات میفرستم زودی بیای ها
دیدگاه ها (۴)

#سرنوشت#Part۳بعد ازینکه گوشیمو قطع کردم میخاستم لباسمو عوض ک...

#سرنوشت#Part۴ویو اتبطرف هال رفتمو قرصو دادم بهش میخاست اب بخ...

سلام کیوتام چطوریدد؟:))خب خب ۵۰۰ تایی شدیمم:))کیوت تبریک نمی...

#عمارت #part۲۹ _دکتر چیشده؟با نگرانی پرسیدم.«جناب متاسفم..بچ...

پسر کوچولوی من

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭² وارد شدیم و همینجوری داشتیم میرفتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط