فیک وقتی نمیدونستی گیر چه ادمی افتادی
فیک: وقتی نمیدونستی گیر چه ادمی افتادی
پارت: ¹²
بعد اون اومدم پایین امروز کارام کم شده بود پس میتونستم وقتمو بگذرونم همینطوری
اون کم کارا رو انجام دادم دیدم یه دختره وارد شرکت شد و رفت به سمت دفتر کار جونگکوک
وونهی: این دیگه کیه
میا: چی.. کودومو میگی؟؟
وونهی: ولش کن...
ویو جونگکوک:
عشقی که نسبت به وونهی داشتم الکی نبود
مطمئنم اگر بفهمه که من مافیام ولم میکنه... و دیگه باهامم حرف نمیزنه
یونا یه دختر هرزس که با همه میگرده میخوام اگر جواب وونهی رو گرفتم یونا رو ول کنم چون اون در برابر وونهی هیچه باید عادی رفتار کنم.....
تق تق تق.........
منشی: رئیس جئون یه خانومیه که با شما کار داره بیاد داخل؟
جونگکوک: بزار بیاد
منشی: چشم رئیس
یونا: سلام سلام عشقمم
و با کلی عشوه پرید بغل جونگکوک و بوسش کرد
کوکی: بیب چرا اومدی اینجا
یونا: کاره اشتباهی کردم.. واقعا نمیخواستی منو ببینی(با لحن پیکمی)
کوکی: چرا چرا عزیزم
کوک بغلش کرد و گذاشتش رو میز و بوسیدش
فلش بک چند دقیقه پیشه وونهی:
دختره خیلی خوشگل کرده بود منم برای اینکه برگه هارو تحویل بدم رفتم دمه دره اتاقشون با صحنه ای که دیدم خوشکم زد نکنه دوست دخترشه؟ واقعا عاشقشه؟ پس چرا دنباله منم میاد؟ این همه سوال توی مغزم میرفت و میومد که ناراحت اومدم سر میز خودم..
میا: چرا برگه هارو نبردی؟
وونهی: جونگکوک کار مهمی داشت..(با لحن سرد)
میا: چیشده اخه چرا بالو پرات ریخدن ناراحتی؟
وونهی: نه بابا چرا ناراحت باشم(خنده زورکی)
وونهی: راستی اون دختره کیه که رفت پیش جونگکوک؟
میا: اون دوست دخترشه یادته بهت گفتم؟
وونهی: اره
میا: اووووه
وونهی: چیشدهه؟؟
میا: نکنهه بخاطرهههههه اوننن....
وونهی: نههه بشیننن دهنتوو ببنددد لطفاااا خفه شووو
و میا داشت مثل این تریاکی ها رفتار میکرد... افسوس پارت 2..
پارت: ¹²
بعد اون اومدم پایین امروز کارام کم شده بود پس میتونستم وقتمو بگذرونم همینطوری
اون کم کارا رو انجام دادم دیدم یه دختره وارد شرکت شد و رفت به سمت دفتر کار جونگکوک
وونهی: این دیگه کیه
میا: چی.. کودومو میگی؟؟
وونهی: ولش کن...
ویو جونگکوک:
عشقی که نسبت به وونهی داشتم الکی نبود
مطمئنم اگر بفهمه که من مافیام ولم میکنه... و دیگه باهامم حرف نمیزنه
یونا یه دختر هرزس که با همه میگرده میخوام اگر جواب وونهی رو گرفتم یونا رو ول کنم چون اون در برابر وونهی هیچه باید عادی رفتار کنم.....
تق تق تق.........
منشی: رئیس جئون یه خانومیه که با شما کار داره بیاد داخل؟
جونگکوک: بزار بیاد
منشی: چشم رئیس
یونا: سلام سلام عشقمم
و با کلی عشوه پرید بغل جونگکوک و بوسش کرد
کوکی: بیب چرا اومدی اینجا
یونا: کاره اشتباهی کردم.. واقعا نمیخواستی منو ببینی(با لحن پیکمی)
کوکی: چرا چرا عزیزم
کوک بغلش کرد و گذاشتش رو میز و بوسیدش
فلش بک چند دقیقه پیشه وونهی:
دختره خیلی خوشگل کرده بود منم برای اینکه برگه هارو تحویل بدم رفتم دمه دره اتاقشون با صحنه ای که دیدم خوشکم زد نکنه دوست دخترشه؟ واقعا عاشقشه؟ پس چرا دنباله منم میاد؟ این همه سوال توی مغزم میرفت و میومد که ناراحت اومدم سر میز خودم..
میا: چرا برگه هارو نبردی؟
وونهی: جونگکوک کار مهمی داشت..(با لحن سرد)
میا: چیشده اخه چرا بالو پرات ریخدن ناراحتی؟
وونهی: نه بابا چرا ناراحت باشم(خنده زورکی)
وونهی: راستی اون دختره کیه که رفت پیش جونگکوک؟
میا: اون دوست دخترشه یادته بهت گفتم؟
وونهی: اره
میا: اووووه
وونهی: چیشدهه؟؟
میا: نکنهه بخاطرهههههه اوننن....
وونهی: نههه بشیننن دهنتوو ببنددد لطفاااا خفه شووو
و میا داشت مثل این تریاکی ها رفتار میکرد... افسوس پارت 2..
- ۳.۶k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط