part

#part_102
#فریال
چمدونمو گذاشتم رو زمین که دیدم شکیب نشسته رو تخت و مثل بز نگام میکنه
درو بستم تا لباسمو عوض کنم
فریال-شکیب جان نمیخوای از نشستن و اینجور نگاه کردن دست برداری؟
شکیب-نچ
فریال-خو چرا الان شبیه خر شرک شدی؟
شکیب-خستمه
فریال-بگیر بخواب
شکیب-تنهایی خوابم نمیبره؟
فلایر-میخوای برم بگم مبین و طاها بیان بخوابن پیشت؟ 😐😐😐
شکیب-نچ وقتی خودم زن دارم اون دوتا خرس گنده رو میخوام چیکار
فریال-من کار دارم نمیخوام بخوابم
شکیب-چیکار؟
فریال-اول میخوام لباسا رو پچینم تو کمد بعدم برم دوش بگیرم
شکیب-میخوای باهم بریم دوش بگیریم؟ 😁
فریال-شکیبببب 😑😑😑
شکیب-هیز به خاطر این میگم که منم میخوام برم حموم چون وقت نداریم گفتم باهم بریم
فریال-نه گلم تو برو تا برگردی منم لباسارو میچینم تو کمد
شکیب-یعنی نمیای؟
فریال-نه
شکیب-پیشنهاد خوبی بود خودت نخواستی
فریال-چطور؟
شکیب-اخه همه دوست دارن با من برن حموم
فریال-همه؟
شکیب-اره همه
فریال-همه بیخود کردن با تو.... الانم برو حموم تا جفت پا نیومدم تو حلقت
خندید رفتش تو حموم
منم مشغول کارام شدم
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۰)

#part_103#رهاجلو تلوزیون ولو شده بودم تخمه میشکوندم و فوتبال...

#part_104#فریالرها و پسرا داشتن فوتبال میدیدن منو نازیم داشت...

#part_101#نازیتو فرودگاه منتظر بچه ها بودیم که بیان مبین-عیا...

#part_100 #رها داشتم چمدونم جمع میکردم تا برم فرودگاه رها-ما...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۳#

فیک عشق ابدی

من و ملاقات با BTSpart «1۰»فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط