beautiful vampire ♥️ 🍷
beautiful vampire ♥️ 🍷
انچه گذشت
جونگ هی:خب من....
part ¹¹
جونگ هی: خب من از یه نفری خوشم میاد که هنوز نتونستم به کوک بگم پدر و مادرم میدونن ولی کوک نه
راستش کوک همیشه سر من غیرتی میشه و من نمیتونم درباره این جور مسائل باهاش حرف بزنم
جونگ هی خیلی خوش حالم که تو هم یه نفر رو دوست داری میشه بدونم کیه؟
جونگ هی :یکی از دوست هام اسمش وون هی (وقتی اسم کم میارم🤦♀️😅)
خیلی خوشحالم
جونگ هی:فقط میشه تو یه کمکی بهم بکنی؟
البته چه کمکی ازم بر میاد؟
جونگ هی:میشه تو به کوک بگی چون به وون هی گفتم برای فردا بیاد
البته که میشه باهاش حرف میزنم
جونگ هی:وای ات واقعا ممنونم (میره ات رو بغل میکنه)
🥰🥰
یکم با جونگ هی اونجا بودیم و حرف زدیم بعد من رفتم خونه تا برای فردا خسته نباشم چون داریم هم میریم جنگل هم اونجا بیسبال بازی کنیم واسه اون باید انرژی داشته باشم
فردا
کوک ویو
خیلی ذوق داشتم که دوباره قراره با ات و خانواده ام بریم بیرون
وقتی ات با خانواده ام میاد بیرون خیلی احساس خوبی دارم چون هر دو باهم کنار میان و همدیگه رو دوست دارن
راستش چون ات انسانه انتظار نداشتم دوسش داشته باشن یا بتونن خودشون رو کنترل کنن چون ات خون خیلی پر عطری داره
رفتم دنبال ات
یکم موندم اومد پایین
_سلامم پرنسسم😊
سلام خوش تیپ😊
_هر چقدر هم خوشتیپ باشم به اندازه شما نیستم که بانو😊
😊😊
(گایز استیکر ها نشونه حالت چهره شونه)
سوار ماشین شدیم و باهم رفتیم طرف جایی که پدرو مادرم هستن
چند مین بعد (هنوز توی مسیر هستن)
کوک میخواستم درباره چیزی باهات صحبت کنم
_بگو گوش میکنم
میگم ولی باید قول بدی عصبی نشی
_بستگی داره
نه پس نمیگم
_باشه قول میدم درباره توعه؟
نه درباره جونگ هیه
_خب بگو
جونگ هی یه نفر رو روست داره و اون فرد امروز داره میاد به جنگل که هم با ما اشنا بشه هم با جونگ هی وقت بگذرونه
_یعنی چی(عصبی)
کجای حرفم واضح نبود
_جونگ هی نباید همچین کاری بکنه من اجازه نمیدم
عزیزم شما اصلا نباید دخالت کنی
_چرا؟ نا سلامتی من برادرشم
تو مگه از من خوشت نیومد مگه خانواده ات گفتن نه نباید این کارو بکنی پس تو هم حق اینو نداری نه بیاری چون اون هم حق عاشق شدن داره درسته انسان نیست(منظورش اینه خون اشامه) ولی احساس داره پس تو هم با اون و هم با وون هی درست رفتار میکنی
_باشه ولی اگه خواهرم رو ناراحت کنه زنده بودنش رو تضمین نمیکنم
باشه
یکم بعد رسیدیم باهم پیاده شدیم که وون هی بود چی بود اون و هم دیدم ولی چون به ات قول دادم و حرف هاش هم منطقی بود دخالت نمیکنم
_سلام ما اومدیم
سلام
همه: سلام خوش اومدید
ممنون
_جونگ هی یه لحظه بیا.....
انچه گذشت
جونگ هی:خب من....
part ¹¹
جونگ هی: خب من از یه نفری خوشم میاد که هنوز نتونستم به کوک بگم پدر و مادرم میدونن ولی کوک نه
راستش کوک همیشه سر من غیرتی میشه و من نمیتونم درباره این جور مسائل باهاش حرف بزنم
جونگ هی خیلی خوش حالم که تو هم یه نفر رو دوست داری میشه بدونم کیه؟
جونگ هی :یکی از دوست هام اسمش وون هی (وقتی اسم کم میارم🤦♀️😅)
خیلی خوشحالم
جونگ هی:فقط میشه تو یه کمکی بهم بکنی؟
البته چه کمکی ازم بر میاد؟
جونگ هی:میشه تو به کوک بگی چون به وون هی گفتم برای فردا بیاد
البته که میشه باهاش حرف میزنم
جونگ هی:وای ات واقعا ممنونم (میره ات رو بغل میکنه)
🥰🥰
یکم با جونگ هی اونجا بودیم و حرف زدیم بعد من رفتم خونه تا برای فردا خسته نباشم چون داریم هم میریم جنگل هم اونجا بیسبال بازی کنیم واسه اون باید انرژی داشته باشم
فردا
کوک ویو
خیلی ذوق داشتم که دوباره قراره با ات و خانواده ام بریم بیرون
وقتی ات با خانواده ام میاد بیرون خیلی احساس خوبی دارم چون هر دو باهم کنار میان و همدیگه رو دوست دارن
راستش چون ات انسانه انتظار نداشتم دوسش داشته باشن یا بتونن خودشون رو کنترل کنن چون ات خون خیلی پر عطری داره
رفتم دنبال ات
یکم موندم اومد پایین
_سلامم پرنسسم😊
سلام خوش تیپ😊
_هر چقدر هم خوشتیپ باشم به اندازه شما نیستم که بانو😊
😊😊
(گایز استیکر ها نشونه حالت چهره شونه)
سوار ماشین شدیم و باهم رفتیم طرف جایی که پدرو مادرم هستن
چند مین بعد (هنوز توی مسیر هستن)
کوک میخواستم درباره چیزی باهات صحبت کنم
_بگو گوش میکنم
میگم ولی باید قول بدی عصبی نشی
_بستگی داره
نه پس نمیگم
_باشه قول میدم درباره توعه؟
نه درباره جونگ هیه
_خب بگو
جونگ هی یه نفر رو روست داره و اون فرد امروز داره میاد به جنگل که هم با ما اشنا بشه هم با جونگ هی وقت بگذرونه
_یعنی چی(عصبی)
کجای حرفم واضح نبود
_جونگ هی نباید همچین کاری بکنه من اجازه نمیدم
عزیزم شما اصلا نباید دخالت کنی
_چرا؟ نا سلامتی من برادرشم
تو مگه از من خوشت نیومد مگه خانواده ات گفتن نه نباید این کارو بکنی پس تو هم حق اینو نداری نه بیاری چون اون هم حق عاشق شدن داره درسته انسان نیست(منظورش اینه خون اشامه) ولی احساس داره پس تو هم با اون و هم با وون هی درست رفتار میکنی
_باشه ولی اگه خواهرم رو ناراحت کنه زنده بودنش رو تضمین نمیکنم
باشه
یکم بعد رسیدیم باهم پیاده شدیم که وون هی بود چی بود اون و هم دیدم ولی چون به ات قول دادم و حرف هاش هم منطقی بود دخالت نمیکنم
_سلام ما اومدیم
سلام
همه: سلام خوش اومدید
ممنون
_جونگ هی یه لحظه بیا.....
۵.۷k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.