★سختی★
★سختی★
پارت ۱۳....
فقط چند ساعت خوابیده بود.
****
به سمت سالن غذا خوری رفتن .
میز های بزرگ با نظم خاصی کنار هم چیده شده بود.
رندوم یکی از صندلی هارو انتخاب کرد و مشغول صبحانه خوردن شد.
متوجه نگاهای خیره اون چندتا پسر گستاخ دیشب روی خودش بود ولی توجهی نشون نمیداد.
اخرای صبحانه خوردنشون بود که خهیونگ به جمعشون پیوست.
با صدای ارشدشون که متوجه شده بود اسمش سهونه همه ساکت و منتظر حرفای تهیونگ شدن.
_اول از همه خوش اومدید. از مقدمه چینی خوشم نمیاد؛ شماها آلفایید و قراره مبارزه کنید پس قطعا بهتون آسون گرفته نمیشه پس سخت تلاش کنید.
چندثانیه سکوت کرد و به چهره هاشون نگاه کرد.
اظطراب توی صورتاشون نشون میداد که حرفاش تاثیر خودشو گذاشته.
_و یه چیز دیگه...
دوباره نگاها به سمتش جلب شد.
_اینجا هرکی قوی باشه میمونه و بقیه...
ادامه حرفشو با پوزخند بهشون فهموند.
پارت ۱۳....
فقط چند ساعت خوابیده بود.
****
به سمت سالن غذا خوری رفتن .
میز های بزرگ با نظم خاصی کنار هم چیده شده بود.
رندوم یکی از صندلی هارو انتخاب کرد و مشغول صبحانه خوردن شد.
متوجه نگاهای خیره اون چندتا پسر گستاخ دیشب روی خودش بود ولی توجهی نشون نمیداد.
اخرای صبحانه خوردنشون بود که خهیونگ به جمعشون پیوست.
با صدای ارشدشون که متوجه شده بود اسمش سهونه همه ساکت و منتظر حرفای تهیونگ شدن.
_اول از همه خوش اومدید. از مقدمه چینی خوشم نمیاد؛ شماها آلفایید و قراره مبارزه کنید پس قطعا بهتون آسون گرفته نمیشه پس سخت تلاش کنید.
چندثانیه سکوت کرد و به چهره هاشون نگاه کرد.
اظطراب توی صورتاشون نشون میداد که حرفاش تاثیر خودشو گذاشته.
_و یه چیز دیگه...
دوباره نگاها به سمتش جلب شد.
_اینجا هرکی قوی باشه میمونه و بقیه...
ادامه حرفشو با پوزخند بهشون فهموند.
۳.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳