★سختی★
★سختی★
پارت ۱۵....
+ولم کن.
هرسه شون خندیدن.
بدون حرفی جونگکوکو روی همون تخته سنگ پرت کردن و یکی شون روی صورت جونگکوک خم شد.
فقط برای لحظه ای کوتاه به فکر تهیونگ افتاد و بدون فکر کردن حرفشو به زبون آورد.
+تهیونگ اگه بفهمه بهم دست زدین میکشتتون.
حرفشو با چشمای بسته و سرعت بالایی بیان کرد و دقیقا به از تموم شدن جملش چشماشو با بهت باز کرد.
اون سه تا عوضی هم مثل خودش گیج و تا حدی ترسیده بودن.
شنیدن اسم اون کیم لعنتی همه رو به این روز مینداخت .
پسر: چی میگی تو؟
شاید احمقانه و کمی بزدلانه بود وای جونگکوک توی اون لحظه به تهیونگ تکیه کرده بود.
چند تا نفس عمیق کشید تا ضربان قلبش منظم شه.
+اگه بفهمه به دوست پسرش دست زدید حتما میمیرید.
رنگ از چهره اون سه نفر پرید ولی همه چیز با صدای شخص پنجم بدتر شد.
_بیبی
همه به سمت تهیونگ برگشتن که خیلی زود خودشو به جونگکوک رسوند و اونو تو آغوش کشید.
_بیبی رو بیشتر از دوست پسر میپسندم!
ادامه دارد....
پارت ۱۵....
+ولم کن.
هرسه شون خندیدن.
بدون حرفی جونگکوکو روی همون تخته سنگ پرت کردن و یکی شون روی صورت جونگکوک خم شد.
فقط برای لحظه ای کوتاه به فکر تهیونگ افتاد و بدون فکر کردن حرفشو به زبون آورد.
+تهیونگ اگه بفهمه بهم دست زدین میکشتتون.
حرفشو با چشمای بسته و سرعت بالایی بیان کرد و دقیقا به از تموم شدن جملش چشماشو با بهت باز کرد.
اون سه تا عوضی هم مثل خودش گیج و تا حدی ترسیده بودن.
شنیدن اسم اون کیم لعنتی همه رو به این روز مینداخت .
پسر: چی میگی تو؟
شاید احمقانه و کمی بزدلانه بود وای جونگکوک توی اون لحظه به تهیونگ تکیه کرده بود.
چند تا نفس عمیق کشید تا ضربان قلبش منظم شه.
+اگه بفهمه به دوست پسرش دست زدید حتما میمیرید.
رنگ از چهره اون سه نفر پرید ولی همه چیز با صدای شخص پنجم بدتر شد.
_بیبی
همه به سمت تهیونگ برگشتن که خیلی زود خودشو به جونگکوک رسوند و اونو تو آغوش کشید.
_بیبی رو بیشتر از دوست پسر میپسندم!
ادامه دارد....
۵.۶k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.