پارت ۱
پارت ۱
ویو کیمیا
ما دو تا بچه ایم البته تنی هم نیستیم من و برادرم کیوان ...... بابام یه فرد عرق خور و معتاد و هر چی که نباید باشه هست .....
مامانم یه خیانت کاره هرزه و جنده هست
و هرشب با یکی میخوابه و تن فروشی میکنه و سبزی پاک کن هست
منم خیلی بدبختم تو همچین خانواده ایی به دنیا اومدم تو این خانواده کسی حتی براش مهم نیست که من بمیرم
منم الان ۱۵ سالمه راستش تو کوچکی بزرگ شدم و داداشم ۱۹ سالشه
چند روز بعد
ویو کمیا
بابام مثله همیشه مست اومد خونه
(باباش کمیا ×)
آهای دختره ب هرزه کجایی
× بله؟
تو هم مثله مامانت هرزه ایی
کسی نمیدونه اون مامانه هرزه ات چه گوریه
×(بغض)
دختره ی هرزه یه چیزی بگو (کمیا رو انداخت زمین و لگدش زد)
×(با داد) بابا داری چیکار میکنی ؟ آخ ایییی نکن دردم میاد (زد زیر گریه )
ویو کیوان
تو اتاقم خواب بودم صدای داد زدنه کمیا رو شنیدم سریع از اتاقم رفتم بیرون ببینم چخبره؟
رفتم بیرون دیدم مثله همیشه بابا داره کیمیا رو داره کتک میزنه
_بابا داری چیکار میکنی؟ بس کن
تو خفه شو پسره ی آشغال
هر جور شده بود بابا رو از کمیا جدا کردم بابا رو بردم تو اتاق
سریع رفتم پیشه کیمیا داشت گریه میکرد دلم خون شد آخه اون عوضی چطوری دلش میاد بزنتش
_کیمیا داداشی حالت خوبه؟
هیچی نگفت فقط داشت گریه میکرد اشکم در اومد هر دفعه بودم نمیذاشتم بزنتش ای کاش نخوابیده بودم
جاهای کتک رو بدنه کیمیا کبود شده بود
_داداشی بیا حداقل پماد بزنم جاش خوب شه
نمیخواد خوب میشه خودت هم کم منو تهدید به کتک زدن نکردی
_این حرفو نزن آخه تو از حرفام سر پیچی میکنی منم عصبی میشم
کیمیا تو صورتم هم نگاه نکرد رفت تو اتاقش در رو هم قفل کرد
_________________________________________
پایان پارت ۱
ویو کیمیا
ما دو تا بچه ایم البته تنی هم نیستیم من و برادرم کیوان ...... بابام یه فرد عرق خور و معتاد و هر چی که نباید باشه هست .....
مامانم یه خیانت کاره هرزه و جنده هست
و هرشب با یکی میخوابه و تن فروشی میکنه و سبزی پاک کن هست
منم خیلی بدبختم تو همچین خانواده ایی به دنیا اومدم تو این خانواده کسی حتی براش مهم نیست که من بمیرم
منم الان ۱۵ سالمه راستش تو کوچکی بزرگ شدم و داداشم ۱۹ سالشه
چند روز بعد
ویو کمیا
بابام مثله همیشه مست اومد خونه
(باباش کمیا ×)
آهای دختره ب هرزه کجایی
× بله؟
تو هم مثله مامانت هرزه ایی
کسی نمیدونه اون مامانه هرزه ات چه گوریه
×(بغض)
دختره ی هرزه یه چیزی بگو (کمیا رو انداخت زمین و لگدش زد)
×(با داد) بابا داری چیکار میکنی ؟ آخ ایییی نکن دردم میاد (زد زیر گریه )
ویو کیوان
تو اتاقم خواب بودم صدای داد زدنه کمیا رو شنیدم سریع از اتاقم رفتم بیرون ببینم چخبره؟
رفتم بیرون دیدم مثله همیشه بابا داره کیمیا رو داره کتک میزنه
_بابا داری چیکار میکنی؟ بس کن
تو خفه شو پسره ی آشغال
هر جور شده بود بابا رو از کمیا جدا کردم بابا رو بردم تو اتاق
سریع رفتم پیشه کیمیا داشت گریه میکرد دلم خون شد آخه اون عوضی چطوری دلش میاد بزنتش
_کیمیا داداشی حالت خوبه؟
هیچی نگفت فقط داشت گریه میکرد اشکم در اومد هر دفعه بودم نمیذاشتم بزنتش ای کاش نخوابیده بودم
جاهای کتک رو بدنه کیمیا کبود شده بود
_داداشی بیا حداقل پماد بزنم جاش خوب شه
نمیخواد خوب میشه خودت هم کم منو تهدید به کتک زدن نکردی
_این حرفو نزن آخه تو از حرفام سر پیچی میکنی منم عصبی میشم
کیمیا تو صورتم هم نگاه نکرد رفت تو اتاقش در رو هم قفل کرد
_________________________________________
پایان پارت ۱
۱۳۲
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.