♡love in hate♡
♡love in hate♡
p8
علامت ها
ا/ت+ کوک_ یونا= مامان کوک#
لینا€ چان× تهیونگ÷ جیون¥
ویو ا.ت
میخواستیم بریم تو شرکت که دیدم تهیونگ برگشت
+چیشد؟
÷من..من..نمیتونم بیام
+چرا؟؟حالت خوبه؟؟
÷نمیتونم بیام
+خب چرا؟؟
÷خب...
+بهم بگو زودد
÷خب نمیتونم کامل اینجا بهت بگم باید بریم خونه فقط همین قد بدون که اون دختره همونیه که بخاطرش فرار کردم و به اینجا اومدم و فک میکنه مردم
+هن؟؟؟تو هیچ وقت به من نگفتی که فرار کردیاا گفتی بابا مجبورم کرد برم
÷خب ببخشید
+هوفف...من میرم به جات تو مواظب جیون باش
÷باشه ممنون
خواستم برم که دیدم پشت سرش کوک از ماشین پیاده شد..سریع برگشتم سمت ته
÷چیشد؟
+اون..اون..پسره که پیششه جونگ کوکه
÷هاا؟؟؟؟اونا باهم چیکار میکنن..نکنه
+باهم قرار میزارن؟
÷+امکان نداره
+تهیونگا من نمیتونم برم متاسفم(بغض)
÷بیخیالشون دیگه تموم شده بیا بریم قرار دادو امضا کنیم
+نمیتونم
÷باید باهاش روبهرو بشی بالاخره یه روزی همو میبینین نمیتونی تا اخر عمرت فرار کنی ازش..بعدشم اون الان دوست دختر داره کاری باتو نداره
+خیلی خب باشه
تهیونگ دست جیونو گرفت و رفتیم تو...اونا زودتر رفتن تو و مارو ندیدن
+جیون تو نیا داخل برو اونجا روی اون صندلی بشین تا ما بیایم
¥باشه
÷اهای تو
@بله رئیس
÷مواظبش باش
@چشم
از پله ها رفتیم بالا میخواستم درو باز کنم که یکی اومد بیرون ..با دیدن قیافش سریع سرمو اون وری کردم تا منو نبینه بعد از اینکه رفت با تهیونگ رفتیم تو
÷قرار شد خودتو ازش قایم نکنی
+نمیتونم..زمان لازم دارم
کوک ویو
_نونااا بزا من برم ترو خدا
=نمیشه بیا بیینم
_خب من نمیتونم اینجا باشم لطفا
=ای خدا.بچه دو دیقه بشین تا جلسه تموم شه
_خسته شدم
=تو همی الان اومدی بیروناا
_نونا لطفا
=خیلی خب برو از جلو چشام گم و گور شو
از اتاق اومدم بیرون دو نفر جلوی در بودن اهمیت ندادم و رفتم پایین..چقد سرد شده هوا...داشتم میرفتم که یکیو رو صندلی دیدم......
..... ادامه دارد.....
p8
علامت ها
ا/ت+ کوک_ یونا= مامان کوک#
لینا€ چان× تهیونگ÷ جیون¥
ویو ا.ت
میخواستیم بریم تو شرکت که دیدم تهیونگ برگشت
+چیشد؟
÷من..من..نمیتونم بیام
+چرا؟؟حالت خوبه؟؟
÷نمیتونم بیام
+خب چرا؟؟
÷خب...
+بهم بگو زودد
÷خب نمیتونم کامل اینجا بهت بگم باید بریم خونه فقط همین قد بدون که اون دختره همونیه که بخاطرش فرار کردم و به اینجا اومدم و فک میکنه مردم
+هن؟؟؟تو هیچ وقت به من نگفتی که فرار کردیاا گفتی بابا مجبورم کرد برم
÷خب ببخشید
+هوفف...من میرم به جات تو مواظب جیون باش
÷باشه ممنون
خواستم برم که دیدم پشت سرش کوک از ماشین پیاده شد..سریع برگشتم سمت ته
÷چیشد؟
+اون..اون..پسره که پیششه جونگ کوکه
÷هاا؟؟؟؟اونا باهم چیکار میکنن..نکنه
+باهم قرار میزارن؟
÷+امکان نداره
+تهیونگا من نمیتونم برم متاسفم(بغض)
÷بیخیالشون دیگه تموم شده بیا بریم قرار دادو امضا کنیم
+نمیتونم
÷باید باهاش روبهرو بشی بالاخره یه روزی همو میبینین نمیتونی تا اخر عمرت فرار کنی ازش..بعدشم اون الان دوست دختر داره کاری باتو نداره
+خیلی خب باشه
تهیونگ دست جیونو گرفت و رفتیم تو...اونا زودتر رفتن تو و مارو ندیدن
+جیون تو نیا داخل برو اونجا روی اون صندلی بشین تا ما بیایم
¥باشه
÷اهای تو
@بله رئیس
÷مواظبش باش
@چشم
از پله ها رفتیم بالا میخواستم درو باز کنم که یکی اومد بیرون ..با دیدن قیافش سریع سرمو اون وری کردم تا منو نبینه بعد از اینکه رفت با تهیونگ رفتیم تو
÷قرار شد خودتو ازش قایم نکنی
+نمیتونم..زمان لازم دارم
کوک ویو
_نونااا بزا من برم ترو خدا
=نمیشه بیا بیینم
_خب من نمیتونم اینجا باشم لطفا
=ای خدا.بچه دو دیقه بشین تا جلسه تموم شه
_خسته شدم
=تو همی الان اومدی بیروناا
_نونا لطفا
=خیلی خب برو از جلو چشام گم و گور شو
از اتاق اومدم بیرون دو نفر جلوی در بودن اهمیت ندادم و رفتم پایین..چقد سرد شده هوا...داشتم میرفتم که یکیو رو صندلی دیدم......
..... ادامه دارد.....
۶.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.