love in hate

♡love in hate♡
p9
علامت ها
ا/ت+   کوک_  یونا=  مامان کوک#
لینا€   چان×  تهیونگ÷ جیون¥
رفتم سمتش..دیدم جیونه..با این لباس سرما نمیخوره؟؟
_سلام جیون کوچولو
¥عهه شما اینجا چیکار میکنیننن
_حوصلم سر رفته...میگم با این لباس سردت نیست؟
¥نه
_دنبالم بیا
@کجا میبریدش؟
_به تو چه..بیا بریم
¥باشه
دستشو گرفتم و به سمت یکی از مغازه ها رفتیم..
¥عمو اینجا چیکار میکنیم؟
_اومدیم یه چیزی بخریم
¥ولی چرا منو اوردی
_بیا خودت میفهمی
توی مغازه دنبال یه کت مشتم که پیدا کردم...رفتیم سمته کته و یکی که اندازه جیون باشه رو ور داشتم
_بیا اینو بپوش
¥نه نمیخواد ممنون مامانم برام میگیره
_بیا بپوشش
¥ولی
_خودم میپوشم بت
کترو کردم تنش..کلاشم گذاشتم سرش..چقد کیوت شد..(اسلاید بعد)
¥ممنونمم خیلی خوشکله
_قابلی نداره(لبخند)
دستشو گرفتم برمی حساب کنیم که چشمم به یه سری کفش افتاد
_جیون بیا
¥چرا؟
رفتم سمتشون و یه کفش برداشتم..
_بیا اینو بپوش
¥باشه
کفشارو پوشید...خیلی تو پاش خشکل بود(اسلاید بعد تری)

¥اینارو برا من خریدین؟
_اره
¥چرا
_یادگاری
¥پس منم‌ میخوام یه چیزی براتون بخرم
_چی؟
¥دنبالم بیا
رسیدیم به یه مغازه
¥تو نیا تو
_باشه
بعد چند مین اومد بیرون ..روی زانوم جوری که هم قدش شم نشستم دستشو اورد جلو و دستمو گرفت یه دستبند سیاه کرد دستم (اسلاید بعد تر تری) یدونه صورتیم دستش بود ازش گرفتم و منم کردم دستش..
¥این دایره های کناریش روشن میشه
_چی؟
¥اینارو میگم‌‌...وقتی لمسش کنی روشن میشه مثلا من لمسش کنم برای تو روشن میشه ببین
_واو چه جالب و کیوت
¥برای تو نورش سبزه برای من ابی قول بده هیچ وقت از دستت درش نیاری
_باشه قول انگشتی
انگشت کوچولوشو اورد جلو

ا/ت ویو"
حوصله جلسرو نداشتم به تهیونگ گفتم میرم بیرون منتظر نموندم جواب بده و پاشدم رفتم...وقتی رسیدم دیدم جیون سره صندلیش نیست
+ببینم جیون کو؟؟؟
@یه مردی اومد بردش
+ینی چی بردش؟؟؟؟؟از کدوم ور رفتن؟؟؟
@سمته راست
+به حساب تو میرسم بعدا
دویدم ک شرو کردم گشتن..ولی هیچ جا نبود..هرچی میگشتم نمی‌دیدمش
+جیوننن
دستم بهت برسه من میدونمو تو ...همینجوری میرفتم که دو نفر توجهمو جلب کردن..اون سمته پاساژ بودن دقیقا روبه‌روم ..کوک و جیون بودن...بهترین صحنه ای بود که میتونستم ببینم (اشک)
ولشون کردم و برگشتم پیش تهیونگ مطمئنم مواظبشه ...همین که رسیدم رفتم اتاق جلسه..مث اینکه تموم شده بود رفتم جلوتر دیدم تهیونگ و همون دختره دارن همو میبوسن نگاهشون بهم افتاد و سری جدا شدن
+من میرم شما راحت باشین(لبخند مرموز)
ولشون کردم و رفتم بیرون..رفتم سمت آبسردکن داشتم اب میخوردم که جیونو دیدم با کوک اومدن..با صحنه روبه‌روم از خودم متنفر شدم که چرا از هم جداشون کردم...

.....ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۳۳)

♡love in hate♡p10علامت هاا/ت+   کوک_  یونا=  مامان کوک#لینا€...

♡love in hate♡p11علامت هاا/ت+   کوک_  یونا=  مامان کوک#لینا€...

♡love in hate♡p8علامت هاا/ت+   کوک_  یونا=  مامان کوک#لینا€ ...

♡love in hate♡p7علامت هاا/ت+   کوک_ یونا= مامان کوک#لینا€ ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط