فیک عاشقت شدم
#فیک_عاشقت_شدم
#پارت_6
ویو آنا:
صبح از خواب بیدار شدم دستو صورتمو شستم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و یه دوش ۱۵ دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون با عجله کارای لازم رو انجام دادم موهامو زود خشک کردم و بهشون حالت دادم و فرم مدرسم رو پوشیدم و یه میکاپ ساده هم انجام دادم و عطر تلخ مورد علاقم رو زدم که بوی خیلی خوبی داشت سریع کیف مدرسمم رو برداشتم و راه افتادم سمت مدرسه وقتی رسیدم مدرسه دیدم اعضا هم هستن که تهیونگ اومد سمتم و بهم گفت
تهیونگ: عا سلام آنا خوبی
آنا: سلام تهیونگ خوبم مرسی
تهیونگ: میشه باهام رسمی حرف نزنی اینجورب راحت نیستم منو ته ته صدا کن راحت تری
آنا: هوم اوکی ته ته (با خنده)
ته ته: افرین بیبی گرل حالا برو بشین سر میزت الان معلم میاد
آنا: اوکی واتت تهیونگ بهم گفت بیبی چراا چراا بهن گفت بیبی من نمیفهمم اه اصلا ولش
رفتم سمت میزم منتظر ایملی بودم که بیاد که خانم بعد از چند دقیقه رسید
آنا: چه عجب خانم خانما رسیدن
ایملی: هه هه هه (در حال نفس زدن) خواب موندم برای همین از خونه تا اینجا مث خر دویدم
آنا:(با خندع) باشه خانم خر بیا بشین سر جات الاناس که معلم بیاد
ایملی: اوکی
ویو آنا: بالاخره معلم اومد
معلم: سلام بچه ها همه بشینید سر جاهاتون خب بری سر درسمون امروز ریاضی داریم صفحه ی..... باز کنید اینجا ما میبینیم که...(در حال توضیح دادن)
ویو آنا: یسسس بالاخره پنج زنگمون هم گذشت وقت خونه است
انا: ایملی من رفتم کاری نداری خیلی خستع ام
ایملی: باشه عزیزم برو گود بای
آنا: افتاب از کدوم ور در اومده
ایملی: از سمت غرب
آنا (در حال جررر خوردن) خخخ من رفتم بای
ویو آنا: به سمت خونه راه افتادم و در رو باز کردم و رفتم طبقه ی بالا انقدر خسته بودم که با همون لباس ها خوابیدم
پرش زمانی به چند ماه بعد: چند ماه گذشته من توی مدرسه هنوز ادم قبلیم همون درونگرا هستم و فقط با ایملی و اعضا دوستم بالاخره مدرسه تموم شد تابستان شد یسسس ولی من هنوزم میونم با اعضا مثل قبله من هنوز که هنوزه همون ادم خجالتی هستم و هنوز به کوک اعتراف نکردم ولی باید تابستان بهش بگم.....
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
بچه ها نظرتون رو. تو کامنت بهم بگید
#پارت_6
ویو آنا:
صبح از خواب بیدار شدم دستو صورتمو شستم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و یه دوش ۱۵ دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون با عجله کارای لازم رو انجام دادم موهامو زود خشک کردم و بهشون حالت دادم و فرم مدرسم رو پوشیدم و یه میکاپ ساده هم انجام دادم و عطر تلخ مورد علاقم رو زدم که بوی خیلی خوبی داشت سریع کیف مدرسمم رو برداشتم و راه افتادم سمت مدرسه وقتی رسیدم مدرسه دیدم اعضا هم هستن که تهیونگ اومد سمتم و بهم گفت
تهیونگ: عا سلام آنا خوبی
آنا: سلام تهیونگ خوبم مرسی
تهیونگ: میشه باهام رسمی حرف نزنی اینجورب راحت نیستم منو ته ته صدا کن راحت تری
آنا: هوم اوکی ته ته (با خنده)
ته ته: افرین بیبی گرل حالا برو بشین سر میزت الان معلم میاد
آنا: اوکی واتت تهیونگ بهم گفت بیبی چراا چراا بهن گفت بیبی من نمیفهمم اه اصلا ولش
رفتم سمت میزم منتظر ایملی بودم که بیاد که خانم بعد از چند دقیقه رسید
آنا: چه عجب خانم خانما رسیدن
ایملی: هه هه هه (در حال نفس زدن) خواب موندم برای همین از خونه تا اینجا مث خر دویدم
آنا:(با خندع) باشه خانم خر بیا بشین سر جات الاناس که معلم بیاد
ایملی: اوکی
ویو آنا: بالاخره معلم اومد
معلم: سلام بچه ها همه بشینید سر جاهاتون خب بری سر درسمون امروز ریاضی داریم صفحه ی..... باز کنید اینجا ما میبینیم که...(در حال توضیح دادن)
ویو آنا: یسسس بالاخره پنج زنگمون هم گذشت وقت خونه است
انا: ایملی من رفتم کاری نداری خیلی خستع ام
ایملی: باشه عزیزم برو گود بای
آنا: افتاب از کدوم ور در اومده
ایملی: از سمت غرب
آنا (در حال جررر خوردن) خخخ من رفتم بای
ویو آنا: به سمت خونه راه افتادم و در رو باز کردم و رفتم طبقه ی بالا انقدر خسته بودم که با همون لباس ها خوابیدم
پرش زمانی به چند ماه بعد: چند ماه گذشته من توی مدرسه هنوز ادم قبلیم همون درونگرا هستم و فقط با ایملی و اعضا دوستم بالاخره مدرسه تموم شد تابستان شد یسسس ولی من هنوزم میونم با اعضا مثل قبله من هنوز که هنوزه همون ادم خجالتی هستم و هنوز به کوک اعتراف نکردم ولی باید تابستان بهش بگم.....
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
بچه ها نظرتون رو. تو کامنت بهم بگید
۲۰.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.