رمان دورترین نزدیک
#پارت_۸۹
پارت هیجان انگیز😍
گوشیمو تودستم گرفته بودم اما سامی م جوابمو نمیداد و نمیخاسم بهشون رو بندازم بعدرفتاراشون...
تو عالم خودم بودم که متوجه شدم کسی میاد سمتم نفمیدم فقط ترسیده دستم رف رو شماره ماهور...
پسره رسید بهم : جوون خوشگله تنهایی؟ یه امشبو باما بد بگذرون
دستو پام میلرزید ماهور عشق بیرحم من جون عزیزت بردار! چرابرنمیداره...
پسره بدون توجه به اینکه گوشی رو گوشم بود اومد جلوتر بی اختیار جیغ زدم...
با صدای جیغم صدای ماهورو شنیدم
+ترانه! چیشده کجایییی؟؟
با ترس گفدم تهران ... پارک...
+میگی چیشده یا ن
فقط گریه میکردم گوشی از دسم افتاد پسره دستمو گرف: خوشگله گریه چرا!
نشست کنارم دسمم ول نمیکرد چسبید بهم داد زدم _ ب من دست نزن عوضی
پسره جری تر شد قشنگ بغلم کرد وگوشیشو دراورد : اشکان بیا دم پارک!
هرچی تقلا میکردم ولم نمیکرد خدااا ینی ماهور نمیاد! اخه لنتی همه چی ب کنار ولی منم ادمم
گوشی پسره زنگ خورد و منو کشید دنبال خودش یه لحظه وایساد نگام کرد اومد نزدیک ببوستم یه لگدی زدم وسط پاش که یادش بمونه وخواستم فرار کنم اما دستمو هنو گرفته بود عجب هیکلی داشت لعنتی چقد زور داره اخه
پسره پوزخندی زد: خودتم خوبش میکنی! دردم گرف!
چرا اینور پارک کسی نیست انقد خلوته
شالم از سرم سر خورده بود پسره کاملا بغلم کرد و سرشو فرو کرد تو گردنم هرچی زور میزدم بیفایده بود فقطگریه میکردم : عجب عطر خوبی زدی!
_ولم کن عوضی ولم کن
پسره یکم ازم فاصله گرف: اره اینجاجای مناسبی نیست بریم خواست منو بکشه دنبال خودش که ماهور با عصبانیت دستمو گرف
+ جرئتشو داری دستشو ول نکن
پسره: داداش برو به جای دیگع این یکی امشب مال منه ماهور عصبی یه مشت تو صورتش زد پسره همینجوری که دستش رو دماغش بود اومد طرف ماهور...
ماهورم با پوزخند جان کتکش میزد گفتم الان میکشن همدیگه رو مث بچه ها گریه میکردم یهو پسره خورد زمین و سرش خورد به جایی و خون میومد رفتم بازوی ماهورو گرفتم _ بسه اگه بمیره چی ماهور بیخیاال شو! با چهره ی ب خون نشسته برگشت سمت + بزار بمیره تویکی م خفه!
بازم گرفتش به مشتو لگد پسره داشت از هوش میرفت دیگه صورت ماهورم خونی بود... پسره بزور بلند شد که ماهور دستشو پیچوند و موهای بلند پسره رم گرف و اوردش طرفم +بگو غلط کردم بگو گه خوردم
ماهور چرااینجوری شد! چقد ترسناک!
پسره بزور گف غلط کردم خیلی پشیمونم
ماهور میخاس بره طرفش ک دستشو گرفتم _کافیه! با خشم دستموفشارداد اروم گف باتوعم کار دارم من! ترسیده وسایلمو برداشتم و رفتم دنبالش خیلی عصبی بود به ماشینش که رسیدم وسایلمو پرت کرد رسما تو ماشین
_ماهور اروم ب... باسیلی که بهم زد ساکت شدم هنو گریه میکردم...
#دورترین_نزدیک
خوشتون اومد؟!😊
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #عاشقانه #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #دلنشین #تکست_خاص #پست_جدید #تنهایی #عشق
پارت هیجان انگیز😍
گوشیمو تودستم گرفته بودم اما سامی م جوابمو نمیداد و نمیخاسم بهشون رو بندازم بعدرفتاراشون...
تو عالم خودم بودم که متوجه شدم کسی میاد سمتم نفمیدم فقط ترسیده دستم رف رو شماره ماهور...
پسره رسید بهم : جوون خوشگله تنهایی؟ یه امشبو باما بد بگذرون
دستو پام میلرزید ماهور عشق بیرحم من جون عزیزت بردار! چرابرنمیداره...
پسره بدون توجه به اینکه گوشی رو گوشم بود اومد جلوتر بی اختیار جیغ زدم...
با صدای جیغم صدای ماهورو شنیدم
+ترانه! چیشده کجایییی؟؟
با ترس گفدم تهران ... پارک...
+میگی چیشده یا ن
فقط گریه میکردم گوشی از دسم افتاد پسره دستمو گرف: خوشگله گریه چرا!
نشست کنارم دسمم ول نمیکرد چسبید بهم داد زدم _ ب من دست نزن عوضی
پسره جری تر شد قشنگ بغلم کرد وگوشیشو دراورد : اشکان بیا دم پارک!
هرچی تقلا میکردم ولم نمیکرد خدااا ینی ماهور نمیاد! اخه لنتی همه چی ب کنار ولی منم ادمم
گوشی پسره زنگ خورد و منو کشید دنبال خودش یه لحظه وایساد نگام کرد اومد نزدیک ببوستم یه لگدی زدم وسط پاش که یادش بمونه وخواستم فرار کنم اما دستمو هنو گرفته بود عجب هیکلی داشت لعنتی چقد زور داره اخه
پسره پوزخندی زد: خودتم خوبش میکنی! دردم گرف!
چرا اینور پارک کسی نیست انقد خلوته
شالم از سرم سر خورده بود پسره کاملا بغلم کرد و سرشو فرو کرد تو گردنم هرچی زور میزدم بیفایده بود فقطگریه میکردم : عجب عطر خوبی زدی!
_ولم کن عوضی ولم کن
پسره یکم ازم فاصله گرف: اره اینجاجای مناسبی نیست بریم خواست منو بکشه دنبال خودش که ماهور با عصبانیت دستمو گرف
+ جرئتشو داری دستشو ول نکن
پسره: داداش برو به جای دیگع این یکی امشب مال منه ماهور عصبی یه مشت تو صورتش زد پسره همینجوری که دستش رو دماغش بود اومد طرف ماهور...
ماهورم با پوزخند جان کتکش میزد گفتم الان میکشن همدیگه رو مث بچه ها گریه میکردم یهو پسره خورد زمین و سرش خورد به جایی و خون میومد رفتم بازوی ماهورو گرفتم _ بسه اگه بمیره چی ماهور بیخیاال شو! با چهره ی ب خون نشسته برگشت سمت + بزار بمیره تویکی م خفه!
بازم گرفتش به مشتو لگد پسره داشت از هوش میرفت دیگه صورت ماهورم خونی بود... پسره بزور بلند شد که ماهور دستشو پیچوند و موهای بلند پسره رم گرف و اوردش طرفم +بگو غلط کردم بگو گه خوردم
ماهور چرااینجوری شد! چقد ترسناک!
پسره بزور گف غلط کردم خیلی پشیمونم
ماهور میخاس بره طرفش ک دستشو گرفتم _کافیه! با خشم دستموفشارداد اروم گف باتوعم کار دارم من! ترسیده وسایلمو برداشتم و رفتم دنبالش خیلی عصبی بود به ماشینش که رسیدم وسایلمو پرت کرد رسما تو ماشین
_ماهور اروم ب... باسیلی که بهم زد ساکت شدم هنو گریه میکردم...
#دورترین_نزدیک
خوشتون اومد؟!😊
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #عاشقانه #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #دلنشین #تکست_خاص #پست_جدید #تنهایی #عشق
۱۶.۵k
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.