thebackwardharshworld پارت

#the_backward_harsh_world #پارت9
لونا
باسورن سوار ماشین شدیم سورن روش کرد سمتم بهم نگاه کرد دستمال درآورد اومد سمتم لباش آورد سمت لبام چشام از حدقه داشت میزد بیرون
من:سو..سور..سورن خوبی
سورن:بگیر گمشو رژتو کم رنگش کن
دستمال گرفتم کشیدم رویی لبم
من:خوبه دوس پسرم؟!
سورن:بمیر اینقدر این لفظ برایی من نگو اون بزار واسه یکی دیگه
من:سورن ناراحتی چیزی شده؟!
سورن:ببین لونا من مجبورم امشب ازیکی تو همون کلاب حرف بکشم پس به کسی چیزی نمیگی باشه
من:میخوایی بگی دوباره میخوایی؟!
سورن:نه نه اونطوری نه بعدا بهت میگم چیشدش باشه
من:باشه
وارد کلاب شدیم.پوف چقدربویی الکل صدایی آهنگ کرکننده بود
سورن:خوب بریم تو کارشون
من:خودت میدونی که نمیزارم تنها باشی بزن بریم
رفتیم سمت یه عده پسر سورن لبخند لوندش رو زد نشست کنار یکی ازهمون پسرا منم نشستم بغل سورن
سورن:چطوری؟! جکسون
جکسون دستی تویی موهایی سورن کشید لپ سورن بوسید
جکسون:توخوب باشی منم خوبم
یهو دست یکی پیچده شد دورم پسره چقدر آشنا بود هاننن اینکه همون پسرست باورم نمیشد مایک بود
مایک:فک نمیکردم تودوس سورن باشی
اخمامو توهم کشیدم اما یادم اومد چرا اینجاییم برای همین لبخند خوشگلی زدم دستمو کردم زیر کتش با ناخونام نوازشش کردم
من:پس تو نمیدونستی چه حیف فک میکردم از همه کارا خبر داری
مایک دستشو آورد پشتم شروع کرد به نوازش کمرم میدونستم چقدر زود امپر میچسبونه پوزخندی زدم
مایک:معلومه که میدونم خیلی خوب میدونم چه کاری میکنه باکی میره میاد
من:واقعا خوب بگو دیگه
مایک:نه دیگه خرج داره
بلند شدم نشستم رویی پاش
من:کافیع؟!
مایک:همچین بگی نگی خوب چی میخوایی ازش بدونی
مشروب برداشتم یکم ازش خوردم دادم به مایک خورد مست شده بود از حالتش معلوم بود
من:شغل اصلیش چیه
مایک:دختر جابه جا میکنه
سرمو گذاشتم رویی شونش دم گوشش
من:سورن وبراچی میخواد
مایک:بفهمه چقدر ازش اطلاعات داره
من:مرسی عزیز زود باورم
من:سورن بریم
سورن هم از بغل جکسون مست و شق کرده اومد بیرون دیوث خوب بلد بود آدمو تشنه نگه داره اما جکسونم به نظرم مهره سوخته میاد
سورن:بریم عزیزم
دیدگاه ها (۱۷)

#the_backward_harsh #آهنگ_فیک یک جفت دست وقتی که داغون بودم ...

#the_building_infogyg #پارت104آچا (فلش بک)اعصابم بهم ریخت ای...

#the_backward_harsh_world #پارت8یوییهمه راه افتادیم نشستیم ر...

#آچا #the_building_infogyg #پارت103می.یونگ قدرتش ترسناک خیلی...

(رمان جیمین )

my baby girlPart;۳۰season:۲________________________________(...

پارت ۷رفتیم توی پاساژ که جینی گفتجینی: بچه یه لحظه وایسید من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط