the backward harsh آهنگ فیک
#the_backward_harsh #آهنگ_فیک
یک جفت دست وقتی که داغون بودم دست هامو گرفت
یک جفت چشم وقتی چشم هام اشکی بودن منو تسکین داد، رویایی که پشت چشم های بسته ی ما نقش میبست,
که کاش به عقب برمیگشتیم و دست های همو محکم تر میگرفتیم
اگه ما رهاش نمی کردیم
پس احتمالا من مثل الان نبودم
اگه یکم بیشتر به چشم های هم نگاه میکردیم اگه من پس نمیزدمش
شاید هنوزم میتونستم پرواز کنم
رویایی که خیلی زودتر از حدانتظار به حقیقت تبدیل شدنا امیدیی که خیلی زود تر از حدانتظار بهممون زد
درست تو لحظه ی خوشحالی چیز نامعلومی شروع به متوقف کردنش کرد
هرشب برای پیدا کردن جواب دعا میکنم، هنوز هم مثل دیروز با صدای بلند گریه میکنم
آدم های دوروبرم پشت سرم مسخرم میکردن
هنوزم خبری از تغییر نیست؟ بیشتر ازینکه به آسمون نگاه کنم به روی زمین،
به رد پاهایی که انگار اثر دویدن های دیوانه وار کسیه خیره میشم
دونه دونه و اروم اروم ناپدید میشنتوهمین حین هشت جفت دست به سمت من
که تو احساس تنهایی خودم فرورفته بودم دراز شد
وقتی که داغون بودم اون هشت جفت دست محکم
دست هامو گرفتن "اینا چیزی نیستن
به شرط اینکه بتونی بهش غلبه کنی"دوباره از اول اون رویاهایی که با چشم بسته
باهم خیال میکردیم و مرور میکنم
سرمو بالا میگرفتم
خیانت و نفرتی که وجودمو گرفته
میتونم به این احساسات ناراحت کننده غلبه کنم؟
کسی که همین نگرانی ها رو داشت منو تو بغلش میگیرهمن با اون دست هایی که سرم رو تو اغوشش گرفته احساس گرما میکنم
هنوزم کلی دست هست که دست های منو گرفتن
هنوزم وقتی خسته ام به اون دست ها چنگ میزنم من... کسی که پرواز کردن فراموشش شده
فقط میخوام به آدم های کنارم تکیه کنم، با اینکه بال هام شکسته ولی تا وقتی که ما پیش همیم
میتونیم حتی بالاتر از همیشه پرواز کنیم درسته؟
لازمه بخشش و عشق ورزیدن رو یاد بگیرم
به محض اینکه چشم هامو میبندم صدای نا آشنای ضعیفی تو گوش هام میپیچه
و بخاطر اون صدا دوباره من دست به دعا میشم
وقتی که می خوام از همه چی دست بکشم و
رهاشون کنم باز هم اون هشت جفت دست اونجان
تا منو موقع سختی به آغوش بکشن
و من زمانی که از همه چی بریدم به اون هشت جفت دست چنگ میزنم #چانیول:)
یک جفت دست وقتی که داغون بودم دست هامو گرفت
یک جفت چشم وقتی چشم هام اشکی بودن منو تسکین داد، رویایی که پشت چشم های بسته ی ما نقش میبست,
که کاش به عقب برمیگشتیم و دست های همو محکم تر میگرفتیم
اگه ما رهاش نمی کردیم
پس احتمالا من مثل الان نبودم
اگه یکم بیشتر به چشم های هم نگاه میکردیم اگه من پس نمیزدمش
شاید هنوزم میتونستم پرواز کنم
رویایی که خیلی زودتر از حدانتظار به حقیقت تبدیل شدنا امیدیی که خیلی زود تر از حدانتظار بهممون زد
درست تو لحظه ی خوشحالی چیز نامعلومی شروع به متوقف کردنش کرد
هرشب برای پیدا کردن جواب دعا میکنم، هنوز هم مثل دیروز با صدای بلند گریه میکنم
آدم های دوروبرم پشت سرم مسخرم میکردن
هنوزم خبری از تغییر نیست؟ بیشتر ازینکه به آسمون نگاه کنم به روی زمین،
به رد پاهایی که انگار اثر دویدن های دیوانه وار کسیه خیره میشم
دونه دونه و اروم اروم ناپدید میشنتوهمین حین هشت جفت دست به سمت من
که تو احساس تنهایی خودم فرورفته بودم دراز شد
وقتی که داغون بودم اون هشت جفت دست محکم
دست هامو گرفتن "اینا چیزی نیستن
به شرط اینکه بتونی بهش غلبه کنی"دوباره از اول اون رویاهایی که با چشم بسته
باهم خیال میکردیم و مرور میکنم
سرمو بالا میگرفتم
خیانت و نفرتی که وجودمو گرفته
میتونم به این احساسات ناراحت کننده غلبه کنم؟
کسی که همین نگرانی ها رو داشت منو تو بغلش میگیرهمن با اون دست هایی که سرم رو تو اغوشش گرفته احساس گرما میکنم
هنوزم کلی دست هست که دست های منو گرفتن
هنوزم وقتی خسته ام به اون دست ها چنگ میزنم من... کسی که پرواز کردن فراموشش شده
فقط میخوام به آدم های کنارم تکیه کنم، با اینکه بال هام شکسته ولی تا وقتی که ما پیش همیم
میتونیم حتی بالاتر از همیشه پرواز کنیم درسته؟
لازمه بخشش و عشق ورزیدن رو یاد بگیرم
به محض اینکه چشم هامو میبندم صدای نا آشنای ضعیفی تو گوش هام میپیچه
و بخاطر اون صدا دوباره من دست به دعا میشم
وقتی که می خوام از همه چی دست بکشم و
رهاشون کنم باز هم اون هشت جفت دست اونجان
تا منو موقع سختی به آغوش بکشن
و من زمانی که از همه چی بریدم به اون هشت جفت دست چنگ میزنم #چانیول:)
۱۲.۸k
۲۵ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.