پارت 9 منه گناهکار
پارت 9 منه گناهکار
دنی : چیز خاصی نیست
ا/ت : حتما چیز مهمیه که اینطوری بهم ریختی
دنی : هر وقت وقتش شد میفهمی
نفهمیدم منظورش چیه ولی دوباره نگاهمو دادم به جاکیلیدی و به فکر فرو رفتم
وقتی رسیدیم ساعت 11 بود خسته بودم تا رسیدیم با کیلید درو باز کردم و وقتی رفتم داخل سر جام خشک شدم خونه بهم ریخته بود ولی وقتی میخواستیم بریم همجا تمیز بود صدای دنی از پشت سرم اومد
دنی : برو دیگه ا/ت چرا وایسادی
از سر راهش رفتم کنار و به در تکیه دادم به زمین خیره شده بودم با نگاهی که تعجب ازش میبارید به من نگاه میکرد وقتی چشمش خورد به خونه اونم مثل من سرجاش قفل شد
دنی : اینجا....اینجا
بدون توجه بهش رفتم داخل در حال گشتن بودم یه سرنخ یه چیزی ممکنه باشه همه جارو گشتم چشمم خورد به میز داخل آشپزخونه روش یه نامه بود سریع خیز برداشتم طرفش صدای دنی میومد
دنی : ا/ت داری چیکار میکنی
اما من به کارم ادامه میدادم یه نامه بود برش داشتم و خوندمش دستام میلرزید از دستم افتاد سریع خم شدم و برش داشتم
متن نامه :
هر جا که باشید منم همونجام تا وقتی که زندگیت تموم بشه
پایان متن نامه
خودشه حتی اینحا هم اومده دنی اومد کنارم نامه رو ازم گرفت نمیتونستم خودمو کنترل کنم قاطی کرده بودم دستام میلرزید سرم پر از سوال بود دیگه نمیتونستم وایسم نشستم روی زمین و سرمو گرفتم
دنی : این کاره کیه؟
ا/ت : .....
دنی : گفتم تو میدونی این کاره کیه؟ ( با داد )
نمیشنیدم هیچی نمیشنیدم نشست رو زانو هاش دستام گرفت و از سرم جدا کرد فقط بهش خیره شده بودم هیچی نمیشنیدم
دنی : آروم باش ا/ت آروم باش
فقط بهش نگاه میکردم که بغلم کرد بغلش خیلی آرامش داشت
دنی : باید آروم باشی فهمیدی؟ آروم باش
ا/ت : اون اومده اینجا حتی تا اینجا هم اومده ولی من من نتونستم بگیرمش
دنی : میخوام برم جایی تو سعی کن آروم باشی آروم باش
ازش جدا شدم
ا/ت: کجا میخوای بری؟
دنی : میرم و زود میام
ا/ت : باشه برو
دنی : منتظرم نمون بخواب
ا/ت : مگه کی میای؟
دنی : شاید شب
ا/ت : کجا
نزاشت حرفم تموم بشه
دنی : منتظرم نمون بخواب
اینو گفت و پاشد کتشو برداشت و رفت هنوزم دستام میلرزید حالم خوب نبود پاشدم و با بدبختی یه لیوان آب خوردم یکم روی صندلی کنار میز نشستم تا حداقل یکم آروم بشم
* فلش بک به 2 شب *
ا/ت ویو
نشسته بودم روی مبلا با دستام سرمو گرفته بودم هنوزم نیومده بود ساعت 11 صبح رفته ولی الان 2 شبه خیلی نگران بودم نکنه رفته بلایی سر خودش اورده توی این فکرا بودم که صدای در اومد بدون مکثی رفتم سمت در و بازش کردم دنی بود افتاده بود جلوی در و کل صورتش خونی بود سریع روی زانو هام نشستم کنارش موهاشو کنار زدم
ا/ت : دنی.. دنی
دنی : ....
با بدبختی بلندش کردم و گزاشتمش روی مبل هوشیار بود ولی انقدر درد داشت که نمیتونست حرف بزنه سریع وسایل لازمو اوردم و کنارش روی مبل نشستم خونای رو صورتشو پاک کردم نمیدونم چه اتفاقی افتاده روی زخماش چسب زدم و یکم بهش آب دادم بخوره یکم که بهتر شد ازش پرسیدم :
ا/ت : دنی کی اینکارو کرده باهات
دنی : مم.. نون
ا/ت : خواهش میکنم ولی کی اینکارو کرده
دنی : مهم... نیس.. ت
ا/ت : دنی( با صدای تقریبا بلند )
ا/ت : مهم نیست؟ نمیبینی چه بلایی سرت اوردن؟
دنی : گفتم... که مهم... نیست
ا/ت : حیف که حالت بده فردا به حسابت میرسم بیا پاشو ببرمت اتاقت
کمکش کردم بلند شه و بردمش اتاقش پتو رو روش کشیدم و وقتی مطمعن شدم که خوابش برده در اتاقو آروم باز کردم و رفتم بیرون رفتم اتاقم و روی تخت نشستم ذهنم خیلی شلوغ بود از اون طرف جاکلیدی ها از این طرف دنی که با این وضع اومد اونم از پرونده ای که هنوز حل نشده( منظورش پرونده پیدا کردن شوگا هست )
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
دنی : چیز خاصی نیست
ا/ت : حتما چیز مهمیه که اینطوری بهم ریختی
دنی : هر وقت وقتش شد میفهمی
نفهمیدم منظورش چیه ولی دوباره نگاهمو دادم به جاکیلیدی و به فکر فرو رفتم
وقتی رسیدیم ساعت 11 بود خسته بودم تا رسیدیم با کیلید درو باز کردم و وقتی رفتم داخل سر جام خشک شدم خونه بهم ریخته بود ولی وقتی میخواستیم بریم همجا تمیز بود صدای دنی از پشت سرم اومد
دنی : برو دیگه ا/ت چرا وایسادی
از سر راهش رفتم کنار و به در تکیه دادم به زمین خیره شده بودم با نگاهی که تعجب ازش میبارید به من نگاه میکرد وقتی چشمش خورد به خونه اونم مثل من سرجاش قفل شد
دنی : اینجا....اینجا
بدون توجه بهش رفتم داخل در حال گشتن بودم یه سرنخ یه چیزی ممکنه باشه همه جارو گشتم چشمم خورد به میز داخل آشپزخونه روش یه نامه بود سریع خیز برداشتم طرفش صدای دنی میومد
دنی : ا/ت داری چیکار میکنی
اما من به کارم ادامه میدادم یه نامه بود برش داشتم و خوندمش دستام میلرزید از دستم افتاد سریع خم شدم و برش داشتم
متن نامه :
هر جا که باشید منم همونجام تا وقتی که زندگیت تموم بشه
پایان متن نامه
خودشه حتی اینحا هم اومده دنی اومد کنارم نامه رو ازم گرفت نمیتونستم خودمو کنترل کنم قاطی کرده بودم دستام میلرزید سرم پر از سوال بود دیگه نمیتونستم وایسم نشستم روی زمین و سرمو گرفتم
دنی : این کاره کیه؟
ا/ت : .....
دنی : گفتم تو میدونی این کاره کیه؟ ( با داد )
نمیشنیدم هیچی نمیشنیدم نشست رو زانو هاش دستام گرفت و از سرم جدا کرد فقط بهش خیره شده بودم هیچی نمیشنیدم
دنی : آروم باش ا/ت آروم باش
فقط بهش نگاه میکردم که بغلم کرد بغلش خیلی آرامش داشت
دنی : باید آروم باشی فهمیدی؟ آروم باش
ا/ت : اون اومده اینجا حتی تا اینجا هم اومده ولی من من نتونستم بگیرمش
دنی : میخوام برم جایی تو سعی کن آروم باشی آروم باش
ازش جدا شدم
ا/ت: کجا میخوای بری؟
دنی : میرم و زود میام
ا/ت : باشه برو
دنی : منتظرم نمون بخواب
ا/ت : مگه کی میای؟
دنی : شاید شب
ا/ت : کجا
نزاشت حرفم تموم بشه
دنی : منتظرم نمون بخواب
اینو گفت و پاشد کتشو برداشت و رفت هنوزم دستام میلرزید حالم خوب نبود پاشدم و با بدبختی یه لیوان آب خوردم یکم روی صندلی کنار میز نشستم تا حداقل یکم آروم بشم
* فلش بک به 2 شب *
ا/ت ویو
نشسته بودم روی مبلا با دستام سرمو گرفته بودم هنوزم نیومده بود ساعت 11 صبح رفته ولی الان 2 شبه خیلی نگران بودم نکنه رفته بلایی سر خودش اورده توی این فکرا بودم که صدای در اومد بدون مکثی رفتم سمت در و بازش کردم دنی بود افتاده بود جلوی در و کل صورتش خونی بود سریع روی زانو هام نشستم کنارش موهاشو کنار زدم
ا/ت : دنی.. دنی
دنی : ....
با بدبختی بلندش کردم و گزاشتمش روی مبل هوشیار بود ولی انقدر درد داشت که نمیتونست حرف بزنه سریع وسایل لازمو اوردم و کنارش روی مبل نشستم خونای رو صورتشو پاک کردم نمیدونم چه اتفاقی افتاده روی زخماش چسب زدم و یکم بهش آب دادم بخوره یکم که بهتر شد ازش پرسیدم :
ا/ت : دنی کی اینکارو کرده باهات
دنی : مم.. نون
ا/ت : خواهش میکنم ولی کی اینکارو کرده
دنی : مهم... نیس.. ت
ا/ت : دنی( با صدای تقریبا بلند )
ا/ت : مهم نیست؟ نمیبینی چه بلایی سرت اوردن؟
دنی : گفتم... که مهم... نیست
ا/ت : حیف که حالت بده فردا به حسابت میرسم بیا پاشو ببرمت اتاقت
کمکش کردم بلند شه و بردمش اتاقش پتو رو روش کشیدم و وقتی مطمعن شدم که خوابش برده در اتاقو آروم باز کردم و رفتم بیرون رفتم اتاقم و روی تخت نشستم ذهنم خیلی شلوغ بود از اون طرف جاکلیدی ها از این طرف دنی که با این وضع اومد اونم از پرونده ای که هنوز حل نشده( منظورش پرونده پیدا کردن شوگا هست )
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۳۰.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.