خشن ترین مافیا❥
خشن ترین مافیا❥
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟖»
تهیونگ : و آروم بوس*یدمش اول هم کاری نمی کرد ولی بعد همکاری کرد وقتی دیدم نفس کم آورده ازش جدا شدم
تهیونگ : بار اولت بود کسی و میبو*سیدی
ا/ت : از کجا فهمیدی 😐
تهیونگ : چون اصلا بلد نیستی ولی نگران نباش در آینده حرفه ای میشی
ا/ت : عععهههه
تهیونگ : خوب پاشو لباس هاتو بپوش تا بریم
ا/ت : خوب تو برو بیرون تا من بپوشم
تهیونگ : چرا برم نمیخوام برم
ا/ت : ایش تو که نمیری حداقل بیا کمکم کن
تهیونگ : با کمال میل
تهیونگ کمک کرد لباس بپوشم ( منحرفان لباس زیر داشته😂 )
تهیونگ : خوب بلند شو بریم
ا/ت : کولم کن
تهیونگ : ها همین کم مونده بود که مافیایی به بزرگی من تو گودزیلا و کوله کنه
ا/ت : نمیتونم بلند شم نمی بینی چقدر من و مثل گونه برنج زدن کولم کن
تهیونگ : باشه باشه
ا/ت و کول کردم خیلی سبک بود من دارم چیکار میکنم چرا دارم این و کول میکنم آه بیخیال
ا/ت و سوار ماشین کردم و بردمش رو میز اشپز خونه گذاشتمش
تهیونگ : خوب توضیح بده چرا زدی داخل گوش لیا و چرا بدون اجازه رفتی بیرون
ا/ت : عااااااا چیزه من گشنمه تو گشنت نیست
تهیونگ : خیلی خوب ولی اخر که من تو رو باید تنبی کنم چی میخوری
ا/ت : دلم پاستا میخواد برام درست میکنی
تهیونگ : پاستا ؟ اوکی
تهیونگ داشت پاستا درست میکرد وقتی درست شد یکم مزه کرد که دور لبش پاستایی شد
منم از خدا خواسته رفتم بوس*یدمش
تهیونگ تو شوک رفته بود ولی بعد کمرم و گرفت و شروع به بوس*یدم کرد من و تکیه داد به دیوار و شروع به بوسیدنم کرد و.....
ادامه دارد.....
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟖»
تهیونگ : و آروم بوس*یدمش اول هم کاری نمی کرد ولی بعد همکاری کرد وقتی دیدم نفس کم آورده ازش جدا شدم
تهیونگ : بار اولت بود کسی و میبو*سیدی
ا/ت : از کجا فهمیدی 😐
تهیونگ : چون اصلا بلد نیستی ولی نگران نباش در آینده حرفه ای میشی
ا/ت : عععهههه
تهیونگ : خوب پاشو لباس هاتو بپوش تا بریم
ا/ت : خوب تو برو بیرون تا من بپوشم
تهیونگ : چرا برم نمیخوام برم
ا/ت : ایش تو که نمیری حداقل بیا کمکم کن
تهیونگ : با کمال میل
تهیونگ کمک کرد لباس بپوشم ( منحرفان لباس زیر داشته😂 )
تهیونگ : خوب بلند شو بریم
ا/ت : کولم کن
تهیونگ : ها همین کم مونده بود که مافیایی به بزرگی من تو گودزیلا و کوله کنه
ا/ت : نمیتونم بلند شم نمی بینی چقدر من و مثل گونه برنج زدن کولم کن
تهیونگ : باشه باشه
ا/ت و کول کردم خیلی سبک بود من دارم چیکار میکنم چرا دارم این و کول میکنم آه بیخیال
ا/ت و سوار ماشین کردم و بردمش رو میز اشپز خونه گذاشتمش
تهیونگ : خوب توضیح بده چرا زدی داخل گوش لیا و چرا بدون اجازه رفتی بیرون
ا/ت : عااااااا چیزه من گشنمه تو گشنت نیست
تهیونگ : خیلی خوب ولی اخر که من تو رو باید تنبی کنم چی میخوری
ا/ت : دلم پاستا میخواد برام درست میکنی
تهیونگ : پاستا ؟ اوکی
تهیونگ داشت پاستا درست میکرد وقتی درست شد یکم مزه کرد که دور لبش پاستایی شد
منم از خدا خواسته رفتم بوس*یدمش
تهیونگ تو شوک رفته بود ولی بعد کمرم و گرفت و شروع به بوس*یدم کرد من و تکیه داد به دیوار و شروع به بوسیدنم کرد و.....
ادامه دارد.....
۳۳.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.