گمشده پارت③
گمشده پارت③
ات:زخم دستم زیاد جدی نبود بدون اینکه بهش حتی نگاهی بندازم رفتم حموم لیف رو کفی کردیم و کشیدم رو بریدگی درستم،سوزش این زخم برای منی که هر روز این داستان رو دارم چیزی نبود،بعد یه حموم حدودا سه و نیم ساعته اومدم بیرون و یه لباس مشکی پوسیدم ولی دکمه های جلوشو نبستم یه شلوار جذب ولی راحت هم پوشیدم و مشغول کتاب خوندن شدم
بخشی از متن کتاب:
«لای لای،ای پسر کوچک من"
دیده بربند که شب امده است"
دیده بر بند که این دیو سیاه"
خون به کف،خنده به لب امده است"
سر به دامان منه خسته گذار"
گوش کن بانگ قدمهایش را"
کمر نارون پیر شکست"
تا که بگذاشت بر ان پایش را"
اه بگذار که بر پنجره ها"
پرده ها را بکشم سر تا سر"
با دو صد چشم پر از اتش و خون"
میکشد دمبدم از پنجره سر"
از اشرار نفسش بود که سوخت"
مَرد چوپان به دل دضت خموش"
وای،ارام که این زنگی مست"
پشت در داره به اوای تو گوش"
یادم اید که چو طفلی شیطان"
مادر خسته خود را ازرد"
دیو شب از دل تاریکی ها"
بی خبر امد و طفلک را برد"
شیشه پنجره ها میلرزد"
تا که او نعره زنان می اید"
بانگ سر داده که کو ان کودک"
گوش کن پنجه به در میساید"
نه برو دور شو ای بد سیرت"
دور شو از رخ تو بیزارم"
کی توانی برباییش از من"
تا که من در بر او بیدارم"
ناگهان خامشی خانه شکست"
دیو شب بانگ بر اورد که اه"
بس کن ای زن که نترسم از تو"
دامنت رنگ گناه است،گناه"
دیوم اما تو ز من دیو تری"
مادر و دامن ننگ الوده"
اه،بردار سرش از دامن"
طفلک پاک کجا اسوده؟"
بانگ میمیرد و در اتش درد"
میگذارد دل چون اهنگ من"
میکنم ناله که کامی،کامی"
وای بردار سر از دامن من»
ادامه دارد.....
ات:زخم دستم زیاد جدی نبود بدون اینکه بهش حتی نگاهی بندازم رفتم حموم لیف رو کفی کردیم و کشیدم رو بریدگی درستم،سوزش این زخم برای منی که هر روز این داستان رو دارم چیزی نبود،بعد یه حموم حدودا سه و نیم ساعته اومدم بیرون و یه لباس مشکی پوسیدم ولی دکمه های جلوشو نبستم یه شلوار جذب ولی راحت هم پوشیدم و مشغول کتاب خوندن شدم
بخشی از متن کتاب:
«لای لای،ای پسر کوچک من"
دیده بربند که شب امده است"
دیده بر بند که این دیو سیاه"
خون به کف،خنده به لب امده است"
سر به دامان منه خسته گذار"
گوش کن بانگ قدمهایش را"
کمر نارون پیر شکست"
تا که بگذاشت بر ان پایش را"
اه بگذار که بر پنجره ها"
پرده ها را بکشم سر تا سر"
با دو صد چشم پر از اتش و خون"
میکشد دمبدم از پنجره سر"
از اشرار نفسش بود که سوخت"
مَرد چوپان به دل دضت خموش"
وای،ارام که این زنگی مست"
پشت در داره به اوای تو گوش"
یادم اید که چو طفلی شیطان"
مادر خسته خود را ازرد"
دیو شب از دل تاریکی ها"
بی خبر امد و طفلک را برد"
شیشه پنجره ها میلرزد"
تا که او نعره زنان می اید"
بانگ سر داده که کو ان کودک"
گوش کن پنجه به در میساید"
نه برو دور شو ای بد سیرت"
دور شو از رخ تو بیزارم"
کی توانی برباییش از من"
تا که من در بر او بیدارم"
ناگهان خامشی خانه شکست"
دیو شب بانگ بر اورد که اه"
بس کن ای زن که نترسم از تو"
دامنت رنگ گناه است،گناه"
دیوم اما تو ز من دیو تری"
مادر و دامن ننگ الوده"
اه،بردار سرش از دامن"
طفلک پاک کجا اسوده؟"
بانگ میمیرد و در اتش درد"
میگذارد دل چون اهنگ من"
میکنم ناله که کامی،کامی"
وای بردار سر از دامن من»
ادامه دارد.....
۵.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.