Ano mega and an alpha in love
#Ano_mega_and_an_alpha_in_love
part.13
"کمکم کنید؟"
جونگکوک روی تخت صاف نشست و به پاهاش اشاره کرد. موهاش رو عقب داد و پتورو هم کنار زد.
"کیم چرا وایسادی؟میخوام کمکت کنم..بعدا جبران میکنی بشین" تهیونگ گیج شده بود، اصلا نمیفهمید که آلفا داره چی میگه. آهه فاک چرا این مرد اینقدر جذابه؟
"کجا سیر میکنی؟باتواما"
کوک دستش رو کشید و نشوندش روی پاش.
تهیونگ هل شده بود این اولین بارش بود که نشسته بود روی پای کسی و درحد مرگ تحریک شده بود.
میخواست بلند شه که آلفا محکمتر نشوندش
_کجا میخوای دربری؟ کارت و شروع کن تا ارضا بشی.
_اماـ
آلفا سریع شروع به حرکت دادن امگا داد.
_آهههه لعنتیی
تهیونگ به اوجش رسیده بود دستاشو رو شونهٔ مرد جذاب مقابلش گذاشت و تند تند خودش رو تکون داد و بلخره ارضا شد.
به خودش اومد و سرجاش ایستاد
_اوه متاسفم معذرت میخوام
کوک پوزخند معناداری زد.
_جبران میکنی کیم
تهیونگ نگاه شرمنده ای انداحت و سرم رو دوباره چک کرد.
_حالت تهوع، سرگیجه، دلدرد، چیزی ندارین؟
کوک پوزخندی زد
_اوه نه اتفاقا خیلیم خوبم اگه هم میشه این سرمو درار
امگا نگاهی انداخت و باشه ای زیرلب گفت
_ببخشین اما باید سرمتون تموم بشه. میشه بگین چیشده که بیهوش شدین؟
آلفا گوشیش رو از پاتختی برداشت.
اوه این پسر چهقدر گیره..با اینکه بهش حال دادم بازم اینقدر رسمی حرف میزنه..هه..درستت میکنم کیم کوچولو
_بزار به پای شوکه شدن
تهیونگ شونه ای بالا انداخت
_میتونم برم بیرون؟
با لبخند تمسخر آمیزی نگاهش کرد.
_میتونی بری
part.13
"کمکم کنید؟"
جونگکوک روی تخت صاف نشست و به پاهاش اشاره کرد. موهاش رو عقب داد و پتورو هم کنار زد.
"کیم چرا وایسادی؟میخوام کمکت کنم..بعدا جبران میکنی بشین" تهیونگ گیج شده بود، اصلا نمیفهمید که آلفا داره چی میگه. آهه فاک چرا این مرد اینقدر جذابه؟
"کجا سیر میکنی؟باتواما"
کوک دستش رو کشید و نشوندش روی پاش.
تهیونگ هل شده بود این اولین بارش بود که نشسته بود روی پای کسی و درحد مرگ تحریک شده بود.
میخواست بلند شه که آلفا محکمتر نشوندش
_کجا میخوای دربری؟ کارت و شروع کن تا ارضا بشی.
_اماـ
آلفا سریع شروع به حرکت دادن امگا داد.
_آهههه لعنتیی
تهیونگ به اوجش رسیده بود دستاشو رو شونهٔ مرد جذاب مقابلش گذاشت و تند تند خودش رو تکون داد و بلخره ارضا شد.
به خودش اومد و سرجاش ایستاد
_اوه متاسفم معذرت میخوام
کوک پوزخند معناداری زد.
_جبران میکنی کیم
تهیونگ نگاه شرمنده ای انداحت و سرم رو دوباره چک کرد.
_حالت تهوع، سرگیجه، دلدرد، چیزی ندارین؟
کوک پوزخندی زد
_اوه نه اتفاقا خیلیم خوبم اگه هم میشه این سرمو درار
امگا نگاهی انداخت و باشه ای زیرلب گفت
_ببخشین اما باید سرمتون تموم بشه. میشه بگین چیشده که بیهوش شدین؟
آلفا گوشیش رو از پاتختی برداشت.
اوه این پسر چهقدر گیره..با اینکه بهش حال دادم بازم اینقدر رسمی حرف میزنه..هه..درستت میکنم کیم کوچولو
_بزار به پای شوکه شدن
تهیونگ شونه ای بالا انداخت
_میتونم برم بیرون؟
با لبخند تمسخر آمیزی نگاهش کرد.
_میتونی بری
۹۵۸
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.