Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁵"


کوک: +میدونم!
با تاسف خندیدم و سرم رو تکون دادم، نگاهمو به بیرون دوختم... مردم با تعجب به ماشین ما و رژه ماشین های پشت سرمون نگاه میکردن... این یعنی...

جونگ‌کوک نمی‌ترسید که لو بره؟ گیر بیوفته؟ داشت به وضوح اعلام می‌کرد که مافیا است...
ناخداگاه سوالم رو بلند به زبون آوردم که پوزخندی زد و بی خیال گفت:
کوک: +قانونِ اول! من گیر نمیوفتم!

کوک: +فکر میکنی چه کسی جرعت داره همچین منبع قدرتی رو دستگیر کنه؟
پوزخند زد و به جاده خیره شد...
من تنها آب ده..نم رو قورت دادم و ازش چشم گرفتم، جونگ‌کوک واقعا خطرناک بود!

البته نه برای من... نگاهی به لباسم کردم و به این فکر کردم که وقتی توی مهمونی لباسم رو در بیارم و لباس کوتاهم رو ببینه که عوض نکردم ممکنه خیلی عصبانی بشه؟ یا نکنه از خشم بلایی سرم بیاره؟...

به افکار خودم پوزخندی زدم، جونگ‌کوک همچین حساسیتی روی من نداشت.
اصلا مگه روانیه که روی یه دختری که تازه باهاش آشنا شده اینقدر حساس باشه و سر طرز لباس پوشیدنش عصبی بشه؟

کوک: +آرا
آرا: _هوم؟
کوک: +از الان بهت بگم که این مهمونی یک مهمونی بالماسکه است و نود درصد مهمونی ها بالماسکه برگزار میشه، حواست باشه که...

کوک: +از من فاصله نگیری! با کسی صحبت نکنی! و به هیچ عنوان ماسک رو از روی صورتت بر نداری... هرچی که شد وانمود کن متعجب نشدی و وانمود کن از هر چیزی که میشنوی با خبری، باشه؟
دیدگاه ها (۳۱)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁶"چند ثانیه حرف هاشو بررسی کردم و بعد رو به...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁷"کوک: +هومم! تو مثل یک جوجه کوچولو رفتار م...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁴"چپ‌چپ نگاهش کردم و گفتم: _برو دیگه!به سرت...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹³"( ویو آرا )اخم کردم و تخس گفتم: _میپوشم!ع...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

Part ¹²⁸ا.ت ویو:غذا که تموم شد...خودم رو به مبل تکیه دادم..ن...

قلب یخیپارت ۹ببخشید که دیر گذاشتم برای جبران فردا پنج پارت پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط