Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁴"


چپ‌چپ نگاهش کردم و گفتم: _برو دیگه!
به سرتاپام نگاهی انداخت و سری تکون داد...
سمت در خروجی رفت و منم سریع خودمو بهش رسوندم، دستامو دور بازو اش حلقه کردم.
نیم نگاهی بهم کرد و لبخند زد...

و دستش رو دور کمرم حلقه کرد.
از خونه عمو که خارج شدیم چشمام گرد شد...
یک ماشین لامبورگینی مشکی براق رو‌به روی خونه پارک شده بود.
و پشت لامبورگینی چند ماشین مشکی بزرگ

و کلی از آدم ها که ظاهرا جونگ‌کوک رئیسشون بود صف بسته بودند.
یک پسری خواست سمت لامبورگینی بره تا در رو باز کنه که جونگ کوک گفت: +نکن!
سرشو پایین انداخت و تند تند تکون داد.

زمزمه کرد: چشم قربان!
جونگ‌کوک با ظاهرا کاملا جدی سمت ماشین رفت و در رو برام باز کرد، خیره نگاهم کرد که با هیجان جلو رفتم و سوار شدم.
درب رو آروم بست و خودش هم ماشین رو دور زد.

و پشت فرمون نشست... به بیرون ماشین و پشت سرم نگاه کردم، همه مردها همزمان وارد ماشین ها شدن.
اینقدر یهویی و هماهنگ بودن که گفتم:
آرا: _Wow, my god
جونگ‌کوک بدون نگاه کردن بهم با لحن جدی گفت:

کوک: +به بیرون خیره نشو! اونا ارزش نگاه های ترو ندارن...
با تپش قلب نگاهش کردم و با سرگرمی به صندلی ام تکیه دادم.
آرا: _اوهوم! پس... چه کسی لیاقت نگاه های من رو داره؟

کوک: +برام اهمیت نداره چه کسی لیاقت نگاه های ترو داره، مهم اینه که چه کسی قدرت داشته باشه نگاه هات رو به دست بیاره... درست نمیگم؟
از کنایه مستقیمش خندیدم و نگاهش کردم.
آرا: _از اعتماد به نفست خوشم میاد!
دیدگاه ها (۱۱)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁵"کوک: +میدونم!با تاسف خندیدم و سرم رو تکون...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁶"چند ثانیه حرف هاشو بررسی کردم و بعد رو به...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹³"( ویو آرا )اخم کردم و تخس گفتم: _میپوشم!ع...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹²"با خجالت ل..ب گزید و حرصی گفت:آرا: +میدون...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

Part ¹³¹ا.ت ویو:دست از نگاه کردن کشیدم و دوباره در افکار خود...

black flower(p,257)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط