رستا اومد تو
رستا اومد تو
_ چه عجب تو یاد گرفتی در بزنی بیای تو
* داداشی
بغلش کردم
_ جونم
* دیگه دوسم نداری نه؟
_ این چه حرفیه خوشگلم من همیشه ترو دوست دارم آبجی جونم
بعد بوسش کردم که ذوق کرد
* میشه منو بزاری زمین کمرت درد ميگيره داداشی خوبم
_نچ نمیشه
رفتم تو حال مامان دید رستا تو بغل منه
+ به به خواهر برادری کجا میرید
_ با رستا با هم میریم دنبال دیانا
* مامانی مامانی داداشی منو بوس کرد ینی دوسم داره(با ذوق)
من و مامانم خندیدیم
+ رستا رو هم میبری؟
_ اوهوم
*اخجوووونم
+ خب بیا برو لباساتو عوض کن بعد برو مامان اومد که بغلش کنه ببرتش که گفتم
_ خودم میبرمش
با رستا رفتیم تو اتاقش
_ خب خانوم بیا با من و خاله دیانا ست کنیم قبول
* گبول(قبول)
یه لباس دامنی لی بهش آدم با شلوار سفید
* داداشی روتو اونور کن که من بپوشم
با خنده گفتم باشه رومو اونور کردم بعد چند دقیقه رستا گفت
* داداشی بلگرد(برگرد)
برگشتم اوخیی چه گوگولی و ناز شده بود
* داداشی تا من میرم موهامو شونه کنم شما هم زنگ بزن به خاله
راس میگفت یادم رفت زنگش بزنم زنگ زدم بعد 2 دقیقه برداشت
+الو سلاااام عشقم
_ سلام همسرم چطوری
+ خوبم تو چطوری
_ فدات چ خبر
+ سلامتی کاری داشتی عشقم
_ آره نفسم آماده شو میام دنبالت بیای خونمون مامانم خالم اینا و داییم ودعوت کرده باید عروسش هم باشه دیگه خاله بزرگم و مامانبزرگ و بابابزرگم تورو ندیدن قربونت برم
+ عه آها باش کی میای عشقم
_ هروقت تو بگی
+ اممم خب نیم ساعت دیگ بیا
_ بش کاری نداری
+ نه عشقم بای
_ فعلا
قطع کردم
* داداشی خوب شدم😁
_ خیلی خوب شدی خب بدو بریم
سوئیچ ماشین رو برداشتم و رفتم پایین در ساختمون رو باز کردم که با قیافه خاله آفاق رو به رو شدم
خاله آفاق= سلام آقا دوماد چطوری
_ سلام خاله خوبین
خاله آفاق= قربانت رستا جون چطوری
رستا= ملسی
دعوتشون کردم که بیان داخل و گفتم که میرم دیانا رو بیارم
خاله آفاق خیلی زن خوبیه دو تا دختر داره یکی اسمش رومینا و یکی هم اسمش لاله لاله 18 سالشه و مجرده رمینا هم ازدواج کرده و اسم شوهرش فرزاده و یه بچه 2 ماهه دارن خیلی آدمای خوبین شوهر خالمم فوت کرده
یه زمانی همه میگفتن باید با رومینا ازدواج کنم ولی خاله آفاق نزاشت و میگفت باید با کسی که دوسش داریم ازدواج کنیم نه زوری خاله آفاق همیشه بهترین بوده
رسیدیم دم خونه دیانا اینا........
ادامه دارد........
اصکی=اتحاد♠️
_ چه عجب تو یاد گرفتی در بزنی بیای تو
* داداشی
بغلش کردم
_ جونم
* دیگه دوسم نداری نه؟
_ این چه حرفیه خوشگلم من همیشه ترو دوست دارم آبجی جونم
بعد بوسش کردم که ذوق کرد
* میشه منو بزاری زمین کمرت درد ميگيره داداشی خوبم
_نچ نمیشه
رفتم تو حال مامان دید رستا تو بغل منه
+ به به خواهر برادری کجا میرید
_ با رستا با هم میریم دنبال دیانا
* مامانی مامانی داداشی منو بوس کرد ینی دوسم داره(با ذوق)
من و مامانم خندیدیم
+ رستا رو هم میبری؟
_ اوهوم
*اخجوووونم
+ خب بیا برو لباساتو عوض کن بعد برو مامان اومد که بغلش کنه ببرتش که گفتم
_ خودم میبرمش
با رستا رفتیم تو اتاقش
_ خب خانوم بیا با من و خاله دیانا ست کنیم قبول
* گبول(قبول)
یه لباس دامنی لی بهش آدم با شلوار سفید
* داداشی روتو اونور کن که من بپوشم
با خنده گفتم باشه رومو اونور کردم بعد چند دقیقه رستا گفت
* داداشی بلگرد(برگرد)
برگشتم اوخیی چه گوگولی و ناز شده بود
* داداشی تا من میرم موهامو شونه کنم شما هم زنگ بزن به خاله
راس میگفت یادم رفت زنگش بزنم زنگ زدم بعد 2 دقیقه برداشت
+الو سلاااام عشقم
_ سلام همسرم چطوری
+ خوبم تو چطوری
_ فدات چ خبر
+ سلامتی کاری داشتی عشقم
_ آره نفسم آماده شو میام دنبالت بیای خونمون مامانم خالم اینا و داییم ودعوت کرده باید عروسش هم باشه دیگه خاله بزرگم و مامانبزرگ و بابابزرگم تورو ندیدن قربونت برم
+ عه آها باش کی میای عشقم
_ هروقت تو بگی
+ اممم خب نیم ساعت دیگ بیا
_ بش کاری نداری
+ نه عشقم بای
_ فعلا
قطع کردم
* داداشی خوب شدم😁
_ خیلی خوب شدی خب بدو بریم
سوئیچ ماشین رو برداشتم و رفتم پایین در ساختمون رو باز کردم که با قیافه خاله آفاق رو به رو شدم
خاله آفاق= سلام آقا دوماد چطوری
_ سلام خاله خوبین
خاله آفاق= قربانت رستا جون چطوری
رستا= ملسی
دعوتشون کردم که بیان داخل و گفتم که میرم دیانا رو بیارم
خاله آفاق خیلی زن خوبیه دو تا دختر داره یکی اسمش رومینا و یکی هم اسمش لاله لاله 18 سالشه و مجرده رمینا هم ازدواج کرده و اسم شوهرش فرزاده و یه بچه 2 ماهه دارن خیلی آدمای خوبین شوهر خالمم فوت کرده
یه زمانی همه میگفتن باید با رومینا ازدواج کنم ولی خاله آفاق نزاشت و میگفت باید با کسی که دوسش داریم ازدواج کنیم نه زوری خاله آفاق همیشه بهترین بوده
رسیدیم دم خونه دیانا اینا........
ادامه دارد........
اصکی=اتحاد♠️
- ۲۶.۴k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط