P
P27
جیسونگ ویو
با شنیدن این جمله از مینهو انگار دنیا. رو بهم داده بودن واقعا خوشحال بودم پس سریع حرکت کردم و خودم رو به خونه مینهو رسوندم ولی با دیدن چان که به صندل بسته شده بود جا خوردم
جیسونگ:اینجا چه خبره
مینهو:خب این یارو دشمن از آب دراومد
جیسونگ:چی! چطور فهمیدی! چطور فهمیدی
مینهو:مچ این عوضی رو موقع حرف زدن با اونا در مورد ات گرفتم
جیسونگ بعد شنیدن این حرف رفت رفت و یه مشت زد تو صورت چان جوری که چان به هوش اومد
جیسونگ: ات کجاست؟
چان:ن... نمیدونم
مینهو:زر نزن خودم دیدم داشتی باهاش حرف میزدی
چان:د...د..دروغ نگو
مینهو:پس عمه من بود داشت میگفت به مادرم دست بزنی میکشمت دستت بخوره به ات دستت رو میکشم
مینهو جوری داشت ادای چان رو در میآورد که اگر توی موقعیت دیگه ای بود قطعا پاره میشد از خنده ولی الان مجبوره جدی باشه تا عشقش رو پیدا کنه.
جیسونگ: ببین میخوای توضیح بدی یا باید یه جور دیگه ازت حرف بکشم؟
چان:با...باشه
جیسونگ:چرا آن رو دزدیدی، وای به حالت اگه دروغ بگی به این برکت قسم جرت میدم(نمیدونم امروز چرا اینطوری شدم😅)
چان:اگه کمکتون کنم به منم کمک میکنید؟
جیسونگ:اگه همه چی رو بگی چرا که نه
چان:خب حدود یک ماه پیش دوستم فلیکس بهم پیام داد که مادرش اومده استرالیا و میخواد مادر منو ببینه و الان از من آدرس خونمون رو میخواست منم دادم که کاش نمیدادم خلاصه اون عوضی زمانی که من خونه نبودم آدم فرستاده بود تا مادر منو بدزده که موفق هم شد.
مینهو:خب؟ این چه ربطی به ات داره
جیسونگ:هیونگ دو دقیقه نپر تو حرفش ببینم داره چه گوهی میخوره...خب ببخشید ادامه بده
چان:مرسی بابت تخریب. اونا بعد دزدیدن مادرم بهم زنگ زدن و با مدرک بهم نشون دادن که مادرم رو دزدیدن و فقط در صورتی آزادش میکنن که کاری که میخوان رو انجام بدم اونم چی بود دزدیدن ات.منم با سختی پیج اینستاشو پیدا کردم و بهش درخواست دادم اونم قبول کرد باهم یه بارم قرار گذاشتیم اون موقع گفت قراره به یکی اعتراف کنه ولی میترسه ولی انگار خوب پیش نرفت و شبش با گریه اومد پیشم منم به اونا گفتم بیان تا ات رو بدزدن
جیسونگ:چطور تونستی چطور هاااا؟
مینهو: جیسونگ آروم باش حالا یه قدم جلو رفتیم الان دیگه میدونیم ات تو چه حالیه سالمه یا نه خوشحاله یا نه دیگه جای نگرانی نیست ما ات رو پیدا میکنیم
جیسونگ:اکی...اکی
جیسونگ:حاضری باهامون همکاری کنی تا ات و مادرت رو برگردونیم
چان:حتما
بچه ها منو ببخشین چون خیلی بد قولم و هی منتظرتون میزارم 😓
راستی تا پارت بعد بای بای👋✨
جیسونگ ویو
با شنیدن این جمله از مینهو انگار دنیا. رو بهم داده بودن واقعا خوشحال بودم پس سریع حرکت کردم و خودم رو به خونه مینهو رسوندم ولی با دیدن چان که به صندل بسته شده بود جا خوردم
جیسونگ:اینجا چه خبره
مینهو:خب این یارو دشمن از آب دراومد
جیسونگ:چی! چطور فهمیدی! چطور فهمیدی
مینهو:مچ این عوضی رو موقع حرف زدن با اونا در مورد ات گرفتم
جیسونگ بعد شنیدن این حرف رفت رفت و یه مشت زد تو صورت چان جوری که چان به هوش اومد
جیسونگ: ات کجاست؟
چان:ن... نمیدونم
مینهو:زر نزن خودم دیدم داشتی باهاش حرف میزدی
چان:د...د..دروغ نگو
مینهو:پس عمه من بود داشت میگفت به مادرم دست بزنی میکشمت دستت بخوره به ات دستت رو میکشم
مینهو جوری داشت ادای چان رو در میآورد که اگر توی موقعیت دیگه ای بود قطعا پاره میشد از خنده ولی الان مجبوره جدی باشه تا عشقش رو پیدا کنه.
جیسونگ: ببین میخوای توضیح بدی یا باید یه جور دیگه ازت حرف بکشم؟
چان:با...باشه
جیسونگ:چرا آن رو دزدیدی، وای به حالت اگه دروغ بگی به این برکت قسم جرت میدم(نمیدونم امروز چرا اینطوری شدم😅)
چان:اگه کمکتون کنم به منم کمک میکنید؟
جیسونگ:اگه همه چی رو بگی چرا که نه
چان:خب حدود یک ماه پیش دوستم فلیکس بهم پیام داد که مادرش اومده استرالیا و میخواد مادر منو ببینه و الان از من آدرس خونمون رو میخواست منم دادم که کاش نمیدادم خلاصه اون عوضی زمانی که من خونه نبودم آدم فرستاده بود تا مادر منو بدزده که موفق هم شد.
مینهو:خب؟ این چه ربطی به ات داره
جیسونگ:هیونگ دو دقیقه نپر تو حرفش ببینم داره چه گوهی میخوره...خب ببخشید ادامه بده
چان:مرسی بابت تخریب. اونا بعد دزدیدن مادرم بهم زنگ زدن و با مدرک بهم نشون دادن که مادرم رو دزدیدن و فقط در صورتی آزادش میکنن که کاری که میخوان رو انجام بدم اونم چی بود دزدیدن ات.منم با سختی پیج اینستاشو پیدا کردم و بهش درخواست دادم اونم قبول کرد باهم یه بارم قرار گذاشتیم اون موقع گفت قراره به یکی اعتراف کنه ولی میترسه ولی انگار خوب پیش نرفت و شبش با گریه اومد پیشم منم به اونا گفتم بیان تا ات رو بدزدن
جیسونگ:چطور تونستی چطور هاااا؟
مینهو: جیسونگ آروم باش حالا یه قدم جلو رفتیم الان دیگه میدونیم ات تو چه حالیه سالمه یا نه خوشحاله یا نه دیگه جای نگرانی نیست ما ات رو پیدا میکنیم
جیسونگ:اکی...اکی
جیسونگ:حاضری باهامون همکاری کنی تا ات و مادرت رو برگردونیم
چان:حتما
بچه ها منو ببخشین چون خیلی بد قولم و هی منتظرتون میزارم 😓
راستی تا پارت بعد بای بای👋✨
- ۴.۲k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط