Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 37
تهیونگ: هووم... آها فهمیدم!*میره*
نامجون: آهای کجا میری؟
جونگ کوک: بیا ما هم بریم.
تهیونگ:*در حال زدن سنگ ها به هم*
جونگ کوک: چیکار میکنی؟؟
تهیونگ: میخوام آتیش روشن کنم..
جونگ کوک: برای چی؟
تهیونگ: ا.ت خودش بلد نیست آتیش روشن بکنه.. من میخوام براش روشن کنم.
جونگ کوک: تو؟ برای ا.ت.؟
ا.ت: من آمدم!
تهیونگ:*موفق در روشن کردن آتیش*توانستم!
ا.ت:*به سمت آتیش هجوم میاره*😄😄
تهیونگ:😂 یعنی انقدر سردته؟
ا.ت: آره خیلی.... میگما...... میبینم این بار ضایع نشدی😁
تهیونگ: حالا مثلا نمیگفتی کهیر میزدی؟😐😐
ا.ت: گفتم که گفته باشم•-•
جونگ کوک: آیا میدانستید.... فردا باید به محض غروب آفتاب بیدار شین؟؟
همگی: عهههههههه😑
جونگ کوک: چتونه😐 خب امروز جایی نرفتیم جبرانش باید فردا زودتر بیدار شیم.
ا.ت: خو وقتی برای خواب نداریم فردا به قول نامجون مثل فلامینگویی که پاش شکسته میخوایم راه بریم؟
جونگ کوک: این دیگه مشکل خودتونه من رفتم بخوابم خدافظ*میره*
ات: بیتربیت😑
تهیونگ: وایسا این توی کدوم چادر میخوابه؟
آهااااای جونگ کوووووک!!!!!!
جونگ کوک: هااااااا چته؟؟؟؟
ا.ت: خب مثل آدمیزاد برین حرف بزنین از اینجا داد میزنین😐
تهیونگ: توی کدوم چااااادر میخوابی؟!؟!
جونگ کوک: میخوای توی چادر شما بخوابم؟!؟!
تهیونگ: آررررره!!!!!
ا.ت: نههههههه!!!*این هم اینگونه داد زدن شروع به حرف زدن میکند*
بزااااررررییین امشب راحت بخوابیییییم!!!!
جونگ کوک: ما که به هر حال میخوایم بخوابیم!!! کاری نداریم انجام بدیم که بخاطرش اذیتتون کنیم!!!!
ا.ت: من اجازه نمیدددددهم!!!!! تازه یونگی خوابه!!!!!
یونگی:*خوابالو*بله...
*خشم پیشی*که به لطف شما بیدار شد!!
ا.ت: تقصیر جونگ کوکه!!
جونگ کوک: به من چه تهیونگ باهام حرف زد!!
ا.ت: تقصیر تهیونگه!!
تهیونگ: خب اون نگفت میخواد توی کدوم چادر بخوابه!!
ا.ت: اصلا تقصیر دوتاتونه غیر از من...
جونگ کوک: عه تو راست میگی خودتم داد زدی😑
یونگی: ببندین.... تقصیر هر سه تاتونه بخاطر همین همتون با هم به غیر از من توی یه چادر میخوابین!
ا.ت: خب اینجوری که بهم میچسبیم😐
یونگی: دیگه این مشکل من نیست میخواین یکیتون بره روی سقف بخوابه یا اصلا روی درخت ولی اگه من دیدم کسی وارد چادرم شد روحشو صلوات میدم گفته باشم!!*میره*
ا.ت: خب.. کی میره روی درخت؟
جونگ کوک: مگه شامپانزه ایم؟
تهیونگ: اصلا همون بهتر بهم بچسبیم تا یکی بره روی درخت بخوابه عینهو میمون آخرشم منجمد بشه.
ا.ت: اهم......
جونگ کوک: ا.ت که نمیتونه اینجوری بخوابه🙄
تهیونگ: چرا؟
جونگ کوک: نفهم😑*آروم میگه*معذب میشه.
ا.ت: من میرم توی چادر پیش یونگی..
تهیونگ: میخوای بمیری؟
ا.ت: یه جوری میرم اصلا متوجه نشه.. صبحم که زودتر از اون بیدار میشم به هر حال با من که نمیتونه کاری کنه.
جونگ کوک: راستم میگه.
تهیونگ: خب برو..
ا.ت: صبح بخیر..*میره*
*ا.ت ویو*
بسم الله رحمن رحیم.....خیلی آرام پاورچین و پاورچین به صورتی که نفهمه رفتم توی چادر.
فقط کافیه جام رو پهن کنم خیلی دورتر ازش.. امیدوارم غلت نخوره تا اینطرف بیاد..خب الان این رو میزاریم اینجا و......
پارت 37
تهیونگ: هووم... آها فهمیدم!*میره*
نامجون: آهای کجا میری؟
جونگ کوک: بیا ما هم بریم.
تهیونگ:*در حال زدن سنگ ها به هم*
جونگ کوک: چیکار میکنی؟؟
تهیونگ: میخوام آتیش روشن کنم..
جونگ کوک: برای چی؟
تهیونگ: ا.ت خودش بلد نیست آتیش روشن بکنه.. من میخوام براش روشن کنم.
جونگ کوک: تو؟ برای ا.ت.؟
ا.ت: من آمدم!
تهیونگ:*موفق در روشن کردن آتیش*توانستم!
ا.ت:*به سمت آتیش هجوم میاره*😄😄
تهیونگ:😂 یعنی انقدر سردته؟
ا.ت: آره خیلی.... میگما...... میبینم این بار ضایع نشدی😁
تهیونگ: حالا مثلا نمیگفتی کهیر میزدی؟😐😐
ا.ت: گفتم که گفته باشم•-•
جونگ کوک: آیا میدانستید.... فردا باید به محض غروب آفتاب بیدار شین؟؟
همگی: عهههههههه😑
جونگ کوک: چتونه😐 خب امروز جایی نرفتیم جبرانش باید فردا زودتر بیدار شیم.
ا.ت: خو وقتی برای خواب نداریم فردا به قول نامجون مثل فلامینگویی که پاش شکسته میخوایم راه بریم؟
جونگ کوک: این دیگه مشکل خودتونه من رفتم بخوابم خدافظ*میره*
ات: بیتربیت😑
تهیونگ: وایسا این توی کدوم چادر میخوابه؟
آهااااای جونگ کوووووک!!!!!!
جونگ کوک: هااااااا چته؟؟؟؟
ا.ت: خب مثل آدمیزاد برین حرف بزنین از اینجا داد میزنین😐
تهیونگ: توی کدوم چااااادر میخوابی؟!؟!
جونگ کوک: میخوای توی چادر شما بخوابم؟!؟!
تهیونگ: آررررره!!!!!
ا.ت: نههههههه!!!*این هم اینگونه داد زدن شروع به حرف زدن میکند*
بزااااررررییین امشب راحت بخوابیییییم!!!!
جونگ کوک: ما که به هر حال میخوایم بخوابیم!!! کاری نداریم انجام بدیم که بخاطرش اذیتتون کنیم!!!!
ا.ت: من اجازه نمیدددددهم!!!!! تازه یونگی خوابه!!!!!
یونگی:*خوابالو*بله...
*خشم پیشی*که به لطف شما بیدار شد!!
ا.ت: تقصیر جونگ کوکه!!
جونگ کوک: به من چه تهیونگ باهام حرف زد!!
ا.ت: تقصیر تهیونگه!!
تهیونگ: خب اون نگفت میخواد توی کدوم چادر بخوابه!!
ا.ت: اصلا تقصیر دوتاتونه غیر از من...
جونگ کوک: عه تو راست میگی خودتم داد زدی😑
یونگی: ببندین.... تقصیر هر سه تاتونه بخاطر همین همتون با هم به غیر از من توی یه چادر میخوابین!
ا.ت: خب اینجوری که بهم میچسبیم😐
یونگی: دیگه این مشکل من نیست میخواین یکیتون بره روی سقف بخوابه یا اصلا روی درخت ولی اگه من دیدم کسی وارد چادرم شد روحشو صلوات میدم گفته باشم!!*میره*
ا.ت: خب.. کی میره روی درخت؟
جونگ کوک: مگه شامپانزه ایم؟
تهیونگ: اصلا همون بهتر بهم بچسبیم تا یکی بره روی درخت بخوابه عینهو میمون آخرشم منجمد بشه.
ا.ت: اهم......
جونگ کوک: ا.ت که نمیتونه اینجوری بخوابه🙄
تهیونگ: چرا؟
جونگ کوک: نفهم😑*آروم میگه*معذب میشه.
ا.ت: من میرم توی چادر پیش یونگی..
تهیونگ: میخوای بمیری؟
ا.ت: یه جوری میرم اصلا متوجه نشه.. صبحم که زودتر از اون بیدار میشم به هر حال با من که نمیتونه کاری کنه.
جونگ کوک: راستم میگه.
تهیونگ: خب برو..
ا.ت: صبح بخیر..*میره*
*ا.ت ویو*
بسم الله رحمن رحیم.....خیلی آرام پاورچین و پاورچین به صورتی که نفهمه رفتم توی چادر.
فقط کافیه جام رو پهن کنم خیلی دورتر ازش.. امیدوارم غلت نخوره تا اینطرف بیاد..خب الان این رو میزاریم اینجا و......
۶.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.